مجله هوایی

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتراوج بگیری کوچکتر دیده می شوید

مجله هوایی

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتراوج بگیری کوچکتر دیده می شوید

زندگی نامه سرتیپ خلبان بازنشسته جعفرعمادی(بخش اول)


تصویر



مرودشت شهر به بزرگی تاریخ

بهار بود و بوی شامه نواز بهارنارج تمامی شهر را پر کرده بود و خانواده عمادی در روستای عمادآباد شهرستان مرودشت شیراز که از کهن ترین شهرهای ایران است انتظار فرزندی رامی کشیدند که خداوند او را در چهاردهم اردیبهشت سال 1329 به آنها اهداء نمود . نام او را جعفر نهادند ، او دوران کودکی را در مرودشت گذارند و دوران دبستان خود را دریگانه دبستان این شهرستان به نام دبستان کوروش مرودشت سپری نمود و پس از آن وارد دبیرستان کوروش شد ، روزها به تندی می گذشت و کودک بازیگوش سالهای قبل اینک در کلاس یازدهم در حال تحصیل بود که خانواده راهی تهران شدند و جعفر نیز به همراه آنان مهاجرت نمود و سال آخر تحصیل را در تهران سپری نمود و در سال 1348 موفق به اخذ دیپلم گردید .


ورود به نیروی هوایی

لحظه انتخابی بزرگ فرا رسیده بود او باید راه خود را برای آینده انتخاب می کرد خلبانی شغلی بود که او همیشه آن را آرزو می کرد پس در این راه درنگ نکرد و در همین سال وارد دانشکده هوایی نیروی هوایی شد . دوره آموزشهای مقدماتی پرواز و زبان انگلیسی را در پادگان قلعه مرغی تهران با موفقیت به پایان رسانید و برای سپری کردن دوره پیشرفته پرواز همراه با دیگر دانشجویان خلبانی در تاریخ یکم آبان ماه سال 1348 به آمریکا اعزام شد و در پایگاه لوریدو در ایالت تگزاس شروع به یادگیری فنون پیشرفته خلبانی نمود . دوران بسیار دشوار و حساسی در زندگی جعفر بود او باید با پشتکار و تلاش شبانه روزی سعی می کرد این دوره را با موفقیت کامل سپری کند روزهای سخت آموزش رو به پایان بود و او خود را برای پروازهای نهایی خود آغاز نموده بود و بالاخره در تاریخ بیستم اسفند ماه سال 1350 او موفق به اخذ گواهینامه خلبانی گردید و با درجه ستواندومی به ایران بازگشت و با توجه به نمراتی که کسب کرده بود بعنوان خلبان شکاری معرفی شد .

تصویر



انتخاب برای پرواز با هواپیمای اف 5

جعفر پس از چند روز بعنوان خلبان هواپیمای شکاری اف 5 انتخاب و برای طی دوره آموزشی این هواپیما عازم پایگاه هوایی دزفول شد ، او با پشتکار زیاد شروع به فراگیری فنون پرواز با هواپیمای اف 5 نمود . پس از مدتی موفق شد دوره پرواز با این جنگنده را با موفقیت به پایان رسانده و بعنوان خلبان پروازهای خود را با این هواپیما آغاز نماید . بلافاصله پس از پایان آموزش عمادی به پایگاه شکاری همدان که در آن زمان پایگاه هواپیمای اف 5 بود منتقل و در گردان تاکتیکی این پایگاه مشغول به خدمت شد .
مدت زمان زیادی از حضور جعفر در همدان نگذشته بود که جنگنده اف 4 در سطح وسیعی در نیروی هوایی بکار گرفته شده بود و نیروی هوایی نیاز داشت که تعداد بیشتری خلبان برروی این جنگنده داشته باشد که بدلیل همین موضوع تصمیم گرفته شد تعدادی از خلبانان جنگنده از روی هواپیماهای دیگر برروی این جنگنده انتقال یابند


انتقال به هواپیمای اف 4 برای هدفی که میسر نشد

به دلیل این نیاز و همچنین تمایل شخصی ، جعفر یکی از این خلبانان بود . در آن زمان پایگاههای دزفول ، بوشهر و همدان پایگاههای اف 5 و پایگاههای تهران و شیراز پایگاههای اف 4 بودند و یکی از دلایلی که عمادی دوست داشت با هواپیمای فانتوم پرواز کند انتقال به زادگاهاش همان شیراز بود که البته تا پایان خدمتش این مهم محقق نشد .
بعد از اعلام آمادگی جعفر و تعداد دیگری ، در سال 1351 او به همراه تعدادی از خلبانان برای طی آموزش دوره پرواز با هواپیمای فانتوم عازم پایگاه هوایی مهرآباد تهران شدند و پس از مدتی بعنوان خلبان اف 4 معرفی شدند و با توجه به نیاز پایگاه هوایی مهرآباد در همین پایگاه ماندگار شدند این روند تا سال 1353 ادامه یافت تا اینکه هواپیماهای اف 5 از پایگاه های هوایی همدان و بوشهر به پایگاه هوایی تبریز منتقل شدند و تعدادی از فانتومهای پایگاههای تهران و شیراز به پایگاه همدان و بوشهر منتقل شدند و این دو پایگاه رسما بعنوان پایگاه اف 4 شروع به فعالیت نمود .

تصویر



انتقال به همدان و شرکت در مانورهای مشترک

در نهایت در سال 1353 با توجه به تغییر و تحولهای رخ داده جعفر به همراه تعدادی از خلبانان به پایگاه هوایی همدان منتقل شد و فصل جدیدی در زندگی او شروع شد .
آموزشهای هوایی قطع نمی شد و او مرتب در حال تمرینهای مختلف برای تسلط بیشتر بررروی جنگنده بود . یک سال بعد تمرینات مشترک نیروی هوایی ایران و ترکیه و پاکستان شروع شد که طی آن خلبانان با طی مسافت طولانی از همدان به پاکستان و ترکیه پرواز می کردند مواضعی را در آنجا بمباران می کردند و بازمی گشتند که به همین دلیل روزبه روز به تجربیات او افزوده می شد البته این مانورها مشترک بود و خلبانان این دو کشور نیز دقیقا هیمن عمل را تکرار می کردند


سال 1355 سال شیرین و تلخ

سال 1355 با حوادثی شیرین و تلخ برای او در پیش است در این سال او ابتدا موفق می شود بعنوان لیدر طبقه چهارم معرفی شود . لیدر طبقه چهارم به خلبانی عنوان می شد که می توانست از پایگاه خود در بال یک هواپیمای دیگر به پرواز درآید و با طی مسافتی بین 100 تا 150 مایل در پایگاه دیگر فرود آید .
در همین سال یعنی سال 1355 او تصمیم می گیرد که ازدواج کند که در تیرماه همین سال این اتفاق میمون برای او می افتد که حاصل این ازدواج نیر دو فرزند دختر و یک فرزند پسر می باشد دختران او هر دو ازدواج کرده اند و فرزند پسر نیز در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد رشته معماری دانشگاه صعنتی شریف می باشد .
سال 1355 با همه موفیتها برای او به خوبی به پایان نمی رسد . در تاریخ سی ام شهریور ماه سال 1355 یک فروند هواپیمای بونانزای نیروی هوایی به خلبانی قاسم عمادی جهت ماموریت هوایی به پرواز در می آید و بدلیل سانحه دراطراف شیراز سقوط می کند و قاسم عمادی به شهادت می رسد ، حادثه تکان دهنده از دست دادن برادر برای جعفر همچون شکی بزرگ بود ، که او همچنان از این خاطره بعنوان بدترین خاطره زندگی خود یاد می کند .

تصویر


(عکس مربوط به فرودگاه قلعه مرغی سال 1347 مرحوم قاسم عمادی با دایره قرمز رنگ مشخص شده است )


انتقال به بوشهر و بازشگت به همدان و انقلاب

یکسال بعد یعنی در سال 1356 جعفر عمادی بعنوان مامور به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل می شود که این ماموریت زیاد طولانی نیست و او پس از چندین ماه دوباره به همدان بازمی گردد . زمستان سال 1357 هست انقلاب در شرف پیروزی است . پایگاههای هوایی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و در آنجا غوغایی به پا است و صحنه درگیریهای موافقین و مخالفین است تا اینکه بالاخره انقلاب به پیروزی می رسد جعفر نیز همگام با دیگر خلبانان به شکل گیری انقلاب در پایگاه همدان کمک می کند . روزها به سرعت سپری می شود اوایل سال 1359 است کشور بعثی عراق حملات ناجوانمردانه ای به شهرهای مرزی ما می کند و دوباره به خاک خود باز می گردد در همین ایام نیز سروان جعفر عمادی که حالا بعنوان لیدر درجه سوم شناخته می شود آماده دستور است تا با تمام قدرت جلوی تجاوزهای گاه و بیگاه عراق را بگیرد ( لیدر درجه سوم یعنی خلبانی که می تواند درروز یا شب به عنوان فرمانده یک دسته دو یا چهار فروندی از پایگاه خودی به پرواز درآید و با هدایت دیگر جنگنده ها مواضعی را بمباران کرده و باز گردد ) .
در همین اثنا ماجرای کودتای نوژه به وقوع می پیوندد که طی آن با نفوذ عناصر منافق به داخل پایگاه و بوجود آوردن جو ضد انقلاب قصد کودتای نظامی را داشته که بالاخره این کودتا نیز خنثی می شود . هنوز همه در شوک کودتا بودند که کشور عراق و دولت بعثی صدام حمله ناجوانمردانه خود را به ایران آغاز می کند .


حمله ناجوانمردانه عراق به ایران

ساعت 2 بعدازظهر روز31 شهریور ماه سال 1359 بود که جعفر به همراه تنی چند از خلبانان در باشگاه غذاخوری پایگاه سوم شکاری بودند که ناگهان دیوار صوتی در پایگاه شکسته می شود ، تمامی شیشه های سالن غذاخوری خورد می شود و در پی آن صدای انفجارهای مهیبی همه جا را می لرزاد جعفر سراسیمه به بیرون می دود که متوجه یک میگ 23 عراقی می شود که با سرعت کم بعد از بمباران درحال دور زدن از روی خانه های سازمانی و دور شدن از منطقه است و در نهایت هم موفق به این کار می شود . بلافاصله تیم بررسی خسارات وارد صحنه می شود و متوجه می شوند که خوشبختانه به باند فرودگاه آسیبی نرسیده است و تنها ابتدای باند آسیب جزیی دیده که ساعاتی بعد آن نیز ترمیم می شود . البته برنامه ریزی عراقی ها خیلی دقیق بود ولی بدلیل اینکه خلبانان آنها مهارت بالایی نداشتند نتوانستند خسارات زیادی به پایگاه های هوایی ایران وارد کنند .
در پایگاه اعلام وضعیت اضطراری شد و همگی خلبانان به پست فرماندهی فرا خوانده شده اند در کمتر از 2 ساعت از این حمله ، طرح حمله ای تلافی جویانه پی ریزی می شود دقایقی از ساعت 5 بعدازظهر گذشته که چهار فروند فانتوم مسلح تحت نام گروه آلفارد به پایگاه هوایی کوت حمله ور می شوند و آنجا را به سختی بمباران می کنند .

تصویر


عملیات کمان 99 و شرکت در آن

طرح عملیات 140 فروندی کمان 99 نیز رسیده بود و همه خلبانان و فرماندهان مشغول کار برروی این طرح بودند نام جعفر نیز در لیست خلبانان این عملیات دیده می شد . روز یکم مهرماه سال 1359 برای نیروی هوایی ایران و پایگاه سوم شکاری همدان روزدیگری بود بین 45 تا 50 فروند فانتوم مسلح از پایگاه هوایی همدان به پرواز درآمدند تا مواضع از پیش تعیین شده را در خاک عراق بمباران کنند .
ماموریت جعفر عمادی پایگاه حبانیه بود این پایگاه در 70 مایلی غرب بغداد بود که او با موفقیت این مهم را انجام داده و باز می گردد .


می خواهم با تو پرواز کنم ولی ...

یک هفته از شروع جنگ می گذشت در این مدت جعفر روزانه با انجام پروازهای متعدد برون مرزی و گشت هوایی در حال خدمت به این مرز و بوم بود . در اکثر این پروازها خلبان جوانی به حدادی به عنوان کابین عقب او را همراهی می کرد . روزی حدادی از او درخواست کرد که : دوست دارم در تمامی پروازها با شما باشم که عمادی در پاسخ به او گفت : من مشکلی ندارم با فرمانده عملیات و نفر طراح صحبت کن تا شما را با من به پرواز بفرستند . روز بعد حدادی نزد عمادی می آید و می گوید : امروز قرار است به یک عملیات برون مرزی برویم ، عملیات موافقت کرده از فردا من با شما پرواز می کنم .
به همین منظور یک فروند فانتوم مسلح به خلبانی سروان خلبان حسین کریمی نیا و کمک ستوان حدادی به قصد بمباران موضعی در خاک عراق به پرواز در آمد در آن زمان جناب کریمی نیا بعنوان استاد خلبان در نیروی هوایی پرواز می کردند . مدت 2 ساعت از پرواز آنها می گذشت که آنها بر نگشته بوند جعفر که نگران حال آنها بود به پست فرماندهی رفت و جویایی حال آنها شد که متوجه شد هواپیمای آنها در خاک دشمن مورد هدف قرار گرفته و هر دو مجبور به خروج اضطراری شدند و به اسارت درآمدند . هر دو این عزیزان بعد از تحمل رنج 10 سال اسارت به همراه دیگر آزادگان سرفراز در سال 1369 به میهن بازگشتند .

تصویر



شهر دزفول در حال سقوط و شکارتانکها

45 روز از شروع جنگ تحمیلی می گذشت دشمن بعثی با حمایت دول غربی با هجومی گسترده قصد اشغال مناطق زیادی از کشور را داشت ، در این زمان شهر دزفول آماج حملات نیروهای عراقی بود و هر آن احتمال سقوط آن می رفت ، نیروی زمینی سخت درگیر با دشمن بود ولی به تنهایی قادر به مقابله با آنها نبود به همین دلیل به نیروی هوایی ماموریت داده شد به کمک نیروهای زمینی بشتابند . دستور این بود که جنگنده بمب افکنهای نیروی هوایی با پروازهای متعدد و بمباران مواضع دشمن از پیشروی آنها جلوگیری نمایند . به همین منظور تعداد زیادی جنگنده روزانه از پایگاه سوم شکاری که با توجه به نزدیکی به جبهه های نبرد نقش عمده ای در این قضیه داشت انجام می پذیرفت . جعفر نیز از این قاعده و این پروازها مستثنی نبود زیرا با توجه به حجم سنگین پدافند دشمن معمولا خلبانان باتجربه تر به اینگونه ماموریتها اعزام می شدند .
در صبحگاه یکی از روزهای نیمه دوم آبان ماه سال 1359 یک فروند فانتوم مسلح به 6 تیر بمب 750 پوندی به خلبانی سروان خلبان جعفر عمادی و کابین عقب ستوان باقرگردان برای بمباران مواضع دشمن به پرواز درآمد هدف آنها بمباران ستون تجهیزات و نفرات دشمن بود که اینک در پشت دروازهای شهر دزفول قرار داشتند عمادی بعد از پرواز هواپیما را به سمت هدف در ارتفاع نسبتا کم به پرواز در می آورد و لحظاتی بعد از دور ستون دشمن را می بیند جعفر بی درنگ ارتفاع را به حد متعادل می رساند و با نشانه گیری اولین تانک ستون آنرا هدف قرار می دهد به همین منوال دومین و سومین تانک هدف قرار می گیرد ، خدمه تانکهای عراقی که انتظار نداشتند که یک هواپیما برای زدن تانکهای آنان اقدام کند تانکها خود را رها کرده و شروع به فرار می کنند جمعا 6 تیر بمب توسط جعفر شلیک می شود که هر 6 تیر بر هدف می نشیند . عمادی سپس سرعت هواپیما را اضافه می کند و از روی ستون عبور می کند که متوجه تعداد زیادی نفرات پیاده می شود او تصمیم می گیرد تا آخرین فشنگ با آنها مقابله کند پس سریع گردش می کند و ارتفاع را کم می کند و نواخت تیر توپ قدرتمند هواپیمای خود را روی حالت تند قرار می دهد و شروع به تیراندازی می کند تیرهای مسلسل هواپیما شروع به شخم زدن زمین می کند


هواپیما هدف قرار می گیرد

ناگهان هواپیما تکان شدیدی می خورد و به ناگاه از سرعتش کم می شود . جعفر نگاهی به جلوی کابین می کند و می بیند تمامی چراغهای قرمز رنگ هشداردهنده در جلوی چشمانش شروع به روشن و خاموش شدن می کنند و همزمان صدای بوق ممتد از کابین به گوش می رسد همه چیز از وخامت اوضاع خبر می داد ، جعفر با رد شدن از روی ستون بلافاصله گردش می کند و از منطقه دور می شود سرعت جنگنده به شدت کم شده بود ، با رسیدن به منطقه امن جعفر شروع به وارسی هواپیما می کند که متوجه می شود موتور سمت چپ منهدم شده و از کار افتاده است . درنگ جایز نبود چون هواپیمای او یکی از موتورهایش را از دست داده بود و هرلحظه امکان داشت با یکی از گشتی های هوایی دشمن روبرو شود که در این حالت توان مقابله هوایی با آنرا نداشت پس بلافاصله به سمت پایگاه گردش کرد با نزدیک شدن به پایگاه او با اعلام وضعیت به رادار درخواست آماده شدن پرسنل جهت جلوگیری از بروز آتش سوزی احتمالی در هواپیما را نمود .
بالاخره چرخهای هواپیما باند را لمس نمود و هواپیما بدون مشکلی در انتهای باند متوقف شد . جعفر و خلبان کابین عقب بی درنگ از هواپیما پیاده می شوند و به پشت هواپیما می روند که مشاهده می کنند یک گلوله توپ 57 میلی متری به دهانه موتور سمت چپ برخورد کرده و ضمن از بین بردن آن در بین دهانه گیر کرده و منفجر نشده است و چه بسا اگر این گلوله منفجر می شد با توجه به ارتفاع کم جنگنده و سرعت بالای آن هواپیما با زمین برخورد می کرد و حداقل اتفاقی که برای خلبانان می افتاد اسارت و آسیب شدید بدنی بود .


بمباران ارتفاع پایین برای نجات گیلان غرب

سه ماه از جنگ می گذشت و تازه روزهای آغازین چهارمین ماه جنگ شروع شده بود ، شهر قهرمان گیلان غرب در حال سقوط بود نیروهای بعثی از هوا و زمین به این شهر حمله ور شده بودند و آتش توپخانه آنها لحظه ای قطع نمی شد . نیروی زمینی شدیدا درگیر نبرد بود و از نیروی هوایی نیز درخواست شده بود به کمک نیروی زمینی بشتابد ، شهر در حال سقوط بود و با اعلام درخواست کمک بلافاصله طرح در پایگاه مطرح و خلبانان مشخص شدند . مقرر شد جنگنده بعد از عبور از گیلان غرب جاده اصلی را دنبال کند و در نهایت تجمع نیروهای دشمن را در سمت چپ جاده بمباران نمایند آنها در حال نبرد با نیروهای خودی بودند که از سمت راست جاده به دل آنها زده بودند .
ساعت 5 بعد از ظهر یک فروند فانتوم مسلح به 6 تیر بمب 750 پوندی به خلبانی سروان جعفر عمادی از پایگاه سوم شکاری همدان به پرواز درآمد هدف شهر گیلان غرب و بمباران مواضع دشمن بود عمادی به محض پرواز ارتفاع خود را افزایش داد و به سمت کرمانشاه حرکت کرد ، با رسیدن به نقطه گردش جعفر ارتفاع را قدری کم نمود و به سمت هدف گردش کرد با نزدیک شدن به هدف رادار به عمادی تاکیید می کند که در همین سمت ادامه دهد چندین مایل جلوتر نیروهای دشمن در سمت چپ جاده مشخص هستند . لحظاتی بعد جعفر نیروی های دشمن را می بیند مثل اینکه آنها آماده هر گونه حمله هوایی بودند چون در حالی که هنوز لحظاتی مانده بود که فانتوم به بالای سر آنها برسد اقدام به شلیک به سمت فانتوم نموده بودند .

تصویر


ورود به دایره پدافندی دشمن

عمادی برروی هدف رسید حجم پدافند بقدری شدید بود که خلبانان گهکاه غیر ارادی از جای خود بلند می شدند و یا در حال گردش سر خود را پایین می گرفتند تا تیرهای ضدهوایی دشمن به آنها برخورد نکند ، فرصت برای اینکه چندین بار برروی هدف گردش کرد وجود ندارد و باید در همان مرحله اول کار را تمام کرد جعفر با گردش موازی درست برروی خط قرار گیری دشمن حرکت می کند و سمت چپ جاده را به صورت خطی بمباران می کند شش تیر بمب به صورت دو تا دو تا پرتاب می شود و همگی به هدف برخورد می کند آتش پدافند بقدری شدید بود که برروی آسمان مانند یک طاق و یا یک نیم دایره دیده می شد انواع موشکها به سمت فانتوم ایرانی شلیک می شد عمادی از روی هدف رد می شود و کمی جلوتر گردش می کند تا خسارات وارده را بررسی کند و از منطقه دور شود .
در این لحظه او متوجه می شود کمی جلوتر از ستون تانکها و تجهیزات عراقی ، نیروهای پیاده آنها در حال پیشروی هستند . لحظه انتخاب فرا رسیده بود و او این انتخاب را به بهترین شکل انجام می دهد . عمادی و خلبان کابین عقب خطر را به جان می خرند و تصمیم می گیرند یکبار دیگر از روی ستون عبور کنند با این تفاوت که این بار نواخت تیر توپ قدرتمند فانتوم روی حالت تند قرار می گیرد و به سمت نیروهای پیاده که به صورت خطی در حال پیشروی و نبرد با نیروهای ایرانی بودند حرکت می کنند .


شلیک بی امان و سراسیمه دشمن

پدافند دشمن که متوجه هدف خلبانان ایرانی شده بودند دیوانه وار به هر سمت و سوی شلیک می کردند انواع موشکهای زمین به هوا به سمت هواپیمای عمادی شلیک می شد ولی او بجز هدف به چیز دیگری فکر نمی کرد با رسیدن فانتوم برروی نیروهای پیاده جعفر هر 640 تیر مسلسل هواپیمای خود را برروی آنها خالی می کند که همین امر موجب انهدام و از هم گسیختگی نیروهای پیاده دشمن می شود ، دیگر حتی جای کوچکترین حرکتی باقی نمانده بود چون هواپیما دیگر هیچ مهماتی برای مقابله نداشت با دور شدن از هدف عمادی به سمت پایگاه گردش می کند و به برج مراقبت پایگاه اعلام می کند که ماموریت انجام شده و در راه بازگشت هستند . در راه بازگشت جعفر به خلبان کابین عقب می گوید : من تعجب می کنم که چطور این همه تیر و موشک به سمت ما شلیک کردند ولی حتی یکی از آنها به ما برخورد نکرد .


خدا یار آنان بود فقط خدا!

لحظاتی بعد فانتوم عمادی به سلامت در پایگاه فرود می آید خلبانان بعد از پیاده شدن نگاهی به هواپیما می اندازند و هر دو به این نتیجه می رسند که این هواپیما شکل عادی ندارد هرچه فکر می کنند به نتیجه ای نمی رسند که چه تغییری کرده است ، از پرسنل فنی کمک می گیرند که یکی از آنها می گوید : جناب سروان باک بنزین سمت راست هواپیمات کجاست ؟ جعفر نگاهی می اندازد و می بیند درست می گوید و باک نیست و حتی پایه نگه دارند آن نیز شکسته شده و وجود ندارد .
بررسی های اولیه انجام می شود و مشخص می گردد در هنگامی که آنها مشغول تیراندازی به سمت هدف بودند یک تیر موشک زمین به هوا به سمت آنها شلیک شده است ، موشک با باک سوخت اضافه برخورد کرده ولی چون سرعت هواپیما بالا بود و ارتفاع کم موشک باک و پایه نگهدارنده آنرا را از زیر بال کنده و با خود برده است و چه بسا اگر این اتفاق نمی افتاد انفجار باک پر از سوخت در آن ارتفاع پایین اگر رخ می داد مرگ خلبانان حتمی بود .

منبع: iranian-airforce.blogfa.com

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 8 آذر 1387 ساعت 02:58 ب.ظ

سلام خواستم تشکر کنم از ایلاین هامون که هیچکدومشون تو زبسایتشون اشاره ای به وضعیت پرواز های بانکوک نکرده اند! میدونید که فرودگاه بانکوک تعطیله.

واقعا شرم آوره

[ بدون نام ] شنبه 9 آذر 1387 ساعت 05:08 ب.ظ

موافقم و همینطور در مورد پروازهای بمبئی

فرزاد یکشنبه 10 آذر 1387 ساعت 05:00 ق.ظ

عالی بود ممنون

با تشکر از شما آقا فرزاد عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد