مجله هوایی

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتراوج بگیری کوچکتر دیده می شوید

مجله هوایی

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتراوج بگیری کوچکتر دیده می شوید

شکارچی تی 34 و افسانه المانی ..هانس اولریخ رودل

او کیست ؟ او را می شناسید.به شما خواهیم گفت .او تک خال المانی ها بود .مردی که استالین برای سرش جایزه گذاشت ...  
هانس اولریخ رودل .بالاترین مدال نظامی المان را تصاحب کرد ... او دارای نشان صلیب شوالیه با برگهای طلایی بلوط و الماس بود ...بالاترین نشان نظامی المان که از دست پیشوای رایش هیتلر دریافت کرد .

تصویر
در 1916 در کنرادوالدائو در سیلسیا در شرق المان هانس در خانواده مردی که از اعضای کلیسای منطقه بود بدنیا امد ...این دانش اموز ضعیف دوران مدرسه و علاقمند دیوانه همه ورزشها در دوران نوجوانی شاهد به قدرت رسیدن نازیها بود ... سرانجام عطش قوی درونش او را به طرف هیجان پرواز کشاند و در 1936 به لوفت وافه پیوست ....
با پایان دوره های ابتدایی پرواز با درخواست او مبنی بر دیدن دوره های تخصصی خلبان بمب افکنهای شیرجه رو موافقت نگردید و او بعنوان دیده بان هوایی به کاریر خود در لوفت وافه ادامه داد و آموزشهای لازم را دید

قبل از شروع جنگ او پروازهای شناسایی زیادی برفراز لهستان انجام داد . بعد از اشغال لهستان رودل دوباره تقاضای عضویت در واحدهای بمب افکنهای شیرجه رو را نمود این بار افسران مافوق با تقاضای او موافقت کردند و بعد از پایان دوره های اموزشی تئوری با یک فروند اشتوکا به یک پایگاه اموزشی فرستاده شد ...

در زمان حمله به فرانسه او دور از جبهه در حال گذراندن دوره های امورشی بود بعد از اموزشهای کامل رودل با هواپیمای اشتوکای خود به اسکادران شماره یک از گروه دوم بمب افکنهای شیرجه رو پیوست

در مه 1941 در بزرگترین حمله هوابرد ان زمان که جهت تسخیر جزیره اساطیر یعنی کرت یونان توسط المانها صورت گرفت اسکادران رودل بصورت فعال وارد صحنه جنگ شد ولی با رودل فرصت حضور در جبهه اصلی را نیافت ... با تصمیم مارشال گورینگ بنیانگذار نیروی هوایی رایش گروه دوم بمب افکنهای شیرجه روی المان که رودل جزیی از انها بود قبل از عملیات بارباروسا که توسط خداوند زرهی رایش یعنی گودریان طراحی شده بود به شرق اعزام شد در ساعت سه صبح 23 ژوئن 1941 رودل اولین عملیات پروازی خود را بعنوان خلبان اشتوکا انجام داد و در همان روز تا شب چهار سورتی پرواز را با موفقیت به انجام رساند. و تنها در ماه بعد بود که رودل مدل صلیب اهنین دریجه یک را به پاس شجاعت و دقت در عملیات دریافت کرد.

در سپتامبر گروه دوم بمب افکنهای شیرجه رو رایش به ناوگان بالتیک ارتش سرخ مستقر در بندر کرون اشتاد در نزدیکی لنینگراد حمله کردند و اولین شاهکار رودل در اینجا و در 23 سپتامبر شکل گرفت . هدف ناو 26000تنی مارات بود ...رودل این ناو را با یک بمب 1000کیلویی مورد هدف قرار داد. بمب در انبار مهمات کشتی منفجر شد و مارات به اعماق ابهای سرد بالتیک فرو رفت . در کریسمس رودل پانصدمین پرواز خود را انجام داد و توانست مدال صلیب طلایی المان را از دستان پسر عمو تکخال بزرگ المان در جنگ جهانی اول مانفرد ریشتهوفن یعنی ژنرال ولفروم ریشتهوفن دریافت کند.

رودل به المان بازگردانده شد دلیلش نیز این بود که لوفت وافه میخواست تا رودل خلبانان جوان لوفت وافه را که قرار بود با استوکا پرواز کنند را اموزش دهد و انها بتوانند یک بت زنده را از نزدیک ببینند و از او تجارب ارزشمندی با بیاندوزند. ولی با اصرار رودل او با به جبهه شرق بازگشت و این ژوئن 1943 بود. او بعنوان فرمانده اسکادران 11 از گروه دوم انتخاب شد . وظیفه اسکادران رودل شکار تانکهای افسانه ایی تی 34 بود . این تانک بدلیل ضخامت زره تبدیل به کابوس المانها شده بود. در فوریه رودل ده هزارمین پرواز خود را انجام داد . حالا او یک قهرمان الهام بخش ملی بود و بسیاری از خلبانان جوان المانی ارزوی دیدار او از نزدیک را داشتند. حول نام رودل افسانه ها ساخته شد ... رودل حالا فرمانده اسکادران بریانسک بود که وظیفه اصلیش مبارزه و جنگ بر علیه تانکهای تی 34 بود. هواپیماهای این اسکادران اشتوکاهای مدل جی بودند که با دو توپ 37 میلیمتری میتوانستند شش دور شلیک کنند . در بزرگترین نبرد زرهی جنگ دوم جهانی در کورسک که در 5جولای 1943 در گرفت اسکادران رودل وظیفه پشتیبانی از لشکر سوم اس اس را برعهده داشت . در این روز رودل 12 تانک تی 34 را به تنهایی شکار کرد ولی کورسک با شکست سنگین المانها به اتمام رسید رودل با تجارب زیاد در جنگ بر علیه تی 34 های روسی در یافت بود که بهترین تاکتیک برای جنگ با این هیولاهای زرهی حمله از پشت به این تانکهاست . با توجه به نصب سیستم خنک کننده در قسمت عقب این تانک از زره قدرتمند در این قسمت بی بهره بود و این پاشنه اشیل تی 34 محسوب میشد . از طرفی حمله از پشت این اجازه را به خلبان میداد با توجه به جهت پرواز که به طرف نیروهای خودی بود در صورت اسیب دیدن خلبان میتوانست در بین نیروهای خودی فرو بیاید و نجات یابد . مارس 1944 مصادف با هزار پانصدمین پرواز رودل بود حالا دیگر ما با سرهنگ رودل روبرو هستیم در اواخر همین ماه در جریان یک عملیات اسکادران رودل مورد تهاجم یک اسکادران از LA-5 های روسی قرار گرفت یکی از اشتوکاها به شدت اسیب دید ...رودل با شجاعت تصمیم به فرود و نجات خلبان گرفت ولی دلیل خاک سست منطقه موفق به لندینگ موفق نشد و ناچار انها با پای پیاده با عبور از رود دنیستر در سرمای شدید روسیه توانستند به واحدهای خودی برسند ...رودل در زمان عبور از عرض رودخانه از دوستانش جدا افتاد ولی وقتی به نیروی های المانی رسید متوجه شد سایر خلبانان دسته نیز نجات یافتند. فوریه 1945 بدیترین خاطره رودل از پرواز بود ...اشتوکای او در بوداپست توسط توپهای ضد هوایی روس مورد اصابت قرار گرفت ولی رودل شجاعانه هواپیما را کنترل کرد و در پایگاه خودی موفق به لندینگ شد ولی جراحت شدید ناشی شد تا پزشکان یک پای او را قطع کنند . با توجه به اینکه رودل هنوز بهبود کامل نیافته بود به تقاضای خودش به جبهه جنگ بازگشت و توانست با وجود یک پای بریده شده 26 تانک روسی را تا پایان جنگ شکار کند . ... اخرین روزهای جنگ بود ...فرودگاه اشتوکاها در بوهمیا چک توسط روسها محاصره شده بود ...با توجه به دستور اکید شخص استالین مبنی بر جایزه برای سر رودل او بهمراه چند فروند اشتوکا دیگر و البته تعدادی فوکه وافه 190 به شمت امریکایی ها پرواز کردند تا بدست روسها نیافتند ...انها در فرودگاه کیتزینگن فرود امدند ولی رودل دستور داد تا همه هواپیماها با چرخهای بسته به زمین بنشینند تا هواپیماها سالم بدست امریکاییها نیافتد ...شکارچی تی 34 به دست امریکایی ها اسیر شد ...

تصویر

تانک روسی تی 34
براساس اسناد او 2530 سورتی پرواز را انجام داد که 400 سورتی با فوکه ولف 190 بود که توانست 11 هواپیمای روسی را شکار کند ..... در این مدت رودل توانست بالغ بر 500 تانک ، 150 توپ ، چهار قطار حامل مهمات و کشتی جنگی مارات را نابود کند....

مبلغ جایزه تعیین شده برای سر رودل توسط استالین در حدود 100000روبل بود ...

یکی از خاطرات جالبش برخورد با لئو شستاکوف تخال روسها بود ... او میگوید مهم نیست که او بر اثر اتش مسلسل عقبی من یا ارتعاشات جریان هوای ناشی از موتور سقوط کرد ...گوشی من ناگهان از جیغهای سردرگم روسها و فریادهایشان به مرز انفجار رسید ..روسها در رادیو بشدت جیغ میزدند و مشخص بود چیز خاصی اتفاق افتاده است ...انها دیده بودند که یک هواپیما سقوط کرده است ...با مطالعه پیامهای رادیویی ما در یافتیم کسی که سقوط کرده است یک تکخال روس بود ... او یک قهرمان بزرگ و یک خلبان خوب بود . این خلبان روس قهرمان روسها در زمان جنگ داخلی اسپانیا بود ...شاهدان ادعا میکنند که او با اتش رودل سرنگون شد و این اتفاق در 12مارس 1944 روی داد و او دیگر هرگز دیده نشد ..او 65 پیروزی هوایی داشت و این افتخار به نام رودل ثبت گردید که او را شکار کرد ....

تصویر

تک خال شکار شده روس به دست رودل یعنی شستاکوف

بعد از جنگ رودل به آرژانتین رفت و از دوستان نزدیک دیکتاتور این کشور خوان پرون گردید و مهندس نیروی هوایی نوین ارژانتین نام گرفت ...او همچنین از دوستان بسیار نزدیک دیکتاتور وحشی پاراگوئه و ستایشگر نازیها یعنی الفردو استروسنر بود .... او در واقع فعالانه برنامه بازسازی نیروی هوایی کشور آرژانتین را زیر نظر داشت ... رودل با یک پا تنیس بازی میکرد و از قهرمانان اسکی بود ...او به بلندترین قله ارژانتین یعنی آکونکاگوا با ارتفاعی در حدود 6962نیز صعود کرد و توجه کنید او فقط یک پا داشت ....او سه بار نیز به دومین اتشفشان بلند روی زمین یعنی یولای یاکو صعود کرد که ارتفاعی در حدود 6700متر دارد ...یکی از نقاط تاریک زندگیش دوستی با فرشته مرگ یعنی جوزف منگل دکتری که جنایت وجشیانه ایی را در اشویتس برعلیه کودکان یهودی اجرا میکرد بود ...
جوزف منگل لقب فرشته مرگ را داشت ...

در بازگشت به المان او یکی از رهبران نئو نازیها المان بود ... خاطرات زمان جنگش را نیز منتشر کرد ...کتاب موجب جنجالهای زیادی شد ...زیرا رودل یکی از نازیها شناخته میشد ..او در این کتاب از تمامی سیاستهای نازیها دفاع کرد... این کتاب در امریکا با عنوان خاطرات خلبان اشتوکا چاپ شد ... البته قبل از چاپ یک بار کاملا بازبینی شد ...

با توجه به ماموریتهای مشابه اشتوکا و هیولای پرنده A-10 رودل از مشاوران برنامه طراجی و ساخت A-10 بود ...

او قسمت اصلی یک رسوایی سیاسی بود که در المان غربی بعنوان پرونده رسوایی رودل نام گرفت و منجر به بازنشستگی زود هنگام دو ژنرال بلند پایه ارتش به نامهای کارل هاینس فرانکه و والتر کروپینسکی گردید ...

در 1982 این شکارچی تانک تی 34 و افسانه پرنده اشتوکا در روزن هایم المان در گذشت و جسدش در گورستان دورنهاوزن دفن گردید ...

تصویر

بالاترین نشان المان نازی


تصویر

اشتوکا

نبرد فالکلند

تصویر



جزایر فالکلند در اقیانوس اطلس جنوبى که در قرن ۱۸ به تصرف انگلیس درآمد در ۱۹۸۲ مبدل به صحنه یکى از پیکارهاى بزرگ تکنولوژیکى نیمه دوم قرن بیستم شد. این جنگ اگرچه از بعد زمینى و نفرات درگیر، نبردى کوچک محسوب مى شد اما از نقطه نظر دریایى جنگى کم سابقه بود و لااقل پس از جنگ دوم جهانى، جهان شاهد چنین نبردى در دریا نبوده است. دلیل شروع جنگ نیز به بحث بى اهمیت ماهیگیرى انگلیسى هاى مقیم این جزیره که کمتر از ۱۰ هزار نفر بودند بازمى گشت. البته این مسأله بهانه اى بود تا جنگ آغاز شود چرا که اعتراض اصلى به ادعاى مالکیت آرژانتین که کمتر از ۱۰۰۰ کیلومتر با جزایر فالکلند (مالویناس) فاصله داشت بازمى گشت، حال آنکه این جزیره در ۱۱ هزار کیلومترى انگلیس واقع بود.
آغاز جنگ
در آوریل ۱۹۸۲ ژنرال هاى آرژانتینى براى دستیابى به شهرت داخلى و خلاصى از گرفتارى هاى اقتصادى و سیاسى کشور بحث لزوم آزادسازى مالویناس را مطرح کردند و بلافاصله با اعزام ۱۱ هزار سرباز تکاور (نیروهاى هوادریا) جزیره را اشغال کردند. گمان آنها این بود که انگلیس به دلیل آنکه دیگر قدرت گذشته را ندارد (در دهه ۷۰ انگلیس بخش بزرگى از نبرد ناوها و ناوهاى هواپیمابر بزرگ خود را کنار گذاشت چرا که از عهده مخارج نگهدارى آنها برنمى آمد) بنابراین به مذاکرات سیاسى و اعتراضات دیپلماتیک بسنده مى کند.
اما پاسخ انگلیس کوبنده بود. آنها ابتدا توسط یک زیردریایى اتمى با ۲ اژدر، یک رزمناو آرژانتینى را در ۲۵۰ مایلى جنوب فالکلند غرق کردند و سپس به اعزام ۲ ناو عظیم هواپیمابر و ۳۰ ناوچه (فریگیت) و رزمناو و ۲۵ ناو نفربر و لجستیکى اقدام کردند در حالى که زیردریایى هاى اتمى و غیر اتمى نیز همراه آنها بود.
در ۲۵ آوریل ۱۹۸۲ هلى کوپترهاى انگلیسى زیردریایى آرژانتینى سانتافه را صدمه زده و آن را به تسلیم شدن واداشتند. در روز ۲۶ آوریل نیروهاى آرژانتینى مستقر در جزیره جورجیا واقع در شرق فالکلند در اثر آتش شدید ناوهاى انگلیس تسلیم شدند و در ۲ ماه مه زیردریایى انگلیسى کانگورو رزمناو بزرگ آرژانتینى بلگرانو را غرق کرد.
حمله متقابل آرژانتینى ها به ناوگان اصلى انگلیس و ناوهاى هواپیمابر آنها بى نتیجه بود و در نتیجه شکست این حمله ناوهاى آرژانتینى به سمت سواحل آرژانتین عقب نشینى کردند.
انگلیسى ها در روزهاى سوم و چهارم ماه مه نیز دو کشتى دیگر آرژانتینى را هدف قرار مى دهند.
ورود نیروى هوایى آرژانتین
ضربات پى در پى انگلیس به نیروى دریایى آژانتین سبب از گردونه خارج شدن این نیرو شد، حال آنکه خلبانان آژانتینى از ۴ مه با ورود به جنگ صحنه نبرد را تغییر دادند.
ابتدا یک سوپر اتاندارد آرژانتینى با پرتاب موشک معروف اگزوست ناو بزرگ شفیلد انگلیس را غرق مى کند که در این حادثه ۲۰ انگلیسى کشته مى شوند. در ۱۰ مه ناو گلاسکوى انگلیس مورد اصابت بمب هاى هواپیماى آرژانتینى قرار مى گیرد اما غرق نمى شود. ضربات آژانتینى ها اگرچه سبب کند شدن عملیات دریایى انگلیس مى شود اما آن را متوقف نمى کند و ناوهاى نفربر و لجستیکى انگلیس خود را به سواحل فالکلند مى رسانند تا اقدام به پیاده کردن نیرو کنند.
غرق شدن ۵ ناو انگلیسى
از این زمان به بعد جنگ سرعت بالایى به خود مى گیرد. هواپیماهاى میراژ، سوپر اتاندارد و اى-۴ آرژانتینى با قبول خطر خود را به ارتفاع پایین رسانده و ناوشکن هاى در حال عملیات پیاده کردن نیرو را در هم مى کوبند. ناوهاى گلا مورگان، سرگالاهاد، پلیموت و سر تریسترام مورد اصابت قرار مى گیرند اما این ضربات تأثیرى روى عملیات عظیم انگلیسى ها ندارد. قصد ارتش انگلیس پیاده کردن ۲ تیپ نیرو بود که در ۲۱ ماه مه عملى شد و هواپیماهاى عمود پرواز سى هاریر نیز ۲ ناو آرژانتینى که قصد کمک رسانى به نیروهاى آرژانتین را داشتند نابود کردند. اما خلبانان آرژانتینى به بهاى تلفات زیاد حملات خود را ادامه داده و موفق مى شوند با موشک و بمب ناوهاى آروگانت، سر پلیانت را صدمه زده و ناو آردنت را غرق کنند.
در ۲۳ ماه مه آنها ناوچه آنتلوپ انگلیس را نیز با موشک هدایت شونده از ناحیه «پاشنه» مورد اصابت قرار مى دهند. اما در همان روز هلى کوپترهاى لینکس انگلیس نیز ناو عظیم لجستیکى ۱۳ هزار تنى آرژانتین را با موشک هاى هوا به دریا منهدم مى کنند.
اگرچه آرژانتین در نبرد فالکلند مطمئن بود نبرد را در دریا باخته اما جنگ در هوا و زمین را با شدت ادامه داد و غرق شدن ناوشکن کاونترى در ۲۵ ماه مه رقم تلفات انگلیسى ها را به غرق یا صدمه جدى براى ۱۱ ناو مى رساند.
ضربه بزرگ به انگلیس
بدترین ضربه براى نیروى دریایى انگلیس برخلاف آنچه همگان گمان مى کنند غرق ناو شفیلد نبود بلکه غرق ناو لجستیکى «آتلانتیک کانویر» در ۲۶ مى بود. موشک هاى اگزوست در این عملیات موفق که توسط هواپیماهاى ساخت فرانسه پرتاب شدند، این ناو عظیم را غرق مى کنند. غرق این ناو سبب به زیر آب رفتن ۸ هلى کوپتر «وسکس» و ۳ فروند شنوک و وقفه جدى در عملیات توسط انگلیسى ها مى شود.
آرژانتینى ها روز بعد ناوشکن برودورو را نیز مورد اصابت قرار مى دهند. اگرچه ناو غرق نمى شود اما جسورانه ترین حرکت آرژانتینى ها حمله به «گروه ناو» بزرگ انگلیسى در اقیانوس اطلس بود. در این عملیات بى حاصل که در ۳۰ ماه مه توسط هواپیماهاى اسکاى هاوک و سوپر اتاندارد انجام شد آنها به ناو هواپیمابر اینونسبل و ناوهاى اطراف آن حمله کردند اما حجم آتش شدید «هسته اصلى دریایى انگلیس» به اندازه اى بود که خلبانان آرژانتینى ادامه عملیات را بى فایده دیده و تنها به غرق کردن یک نفتکش و پرتاب یک موشک اگزوست (که توسط انگلیسى ها منحرف گردید) بسنده کردند.
پایان جنگ
حملات هوایى آرژانتینى ها اگرچه شجاعانه و مؤثر بود اما تعیین کننده نبود مضافاً آنکه حداقل ۴۵ هواپیماى آرژانتین طى این جنگ ۴۵ روزه از بین رفت (اگرچه ۱۳ ناو انگلیسى غرق شد یا صدمه دید.) سربازان آرژانتینى که در جزیره بدون پشتیبانى دریایى و هوایى باقى مانده بودند در ماه ژوئن تسلیم نیروهاى انگلیسى شدند و جنگ خاتمه یافت در حالى که ۶۳۵ آرژانتینى و ۲۵۵ انگلیسى در این نبرد جان باخته بودند.
نتیجه نبرد
جنگ فالکلند اگرچه منجر به شکست قطعى آرژانتین شد اما ضعف نیروى دریایى را در برابر نیروى هوایى آشکار کرد. هیچکس گمان نمى کرد سومین نیروى دریایى جهان که زمانى نه چندان دور قدرت اول و مالک نیمى از جهان بود چنین ضربات خرد کننده اى از تعدادى خلبان ارتش جهان سومى آرژانتین تحمل کند.
رسانه هاى غرب اگرچه پیروزى انگلیس را بزرگ جلوه دادند و چنین وانمود کردند که آرژانتین در این نبرد حریف بسیار ضعیفى بوده اما کسى به این موضوع نپرداخت که چرا باید موشک هاى ۲ میلیون دلارى اگزوست به این سادگى ۵ ناو بزرگ انگلیسى را که برخى از آنها مانند شفیلد و آتلانتیک کانویر بسیار گران و با اهمیت بودند از بین ببرند و عملیات آبى - خاکى که در آن تنها ۲ تیپ نیرو پیاده شد منجر به صدمه دیدن ۸ ناو و غرق ۵ فروند شود؟ پیام این جنگ یک چیز بود: دیگر نیروى دریایى بدون پشتوانه هوایى قوى، ارزشى ندارد. در حقیقت ناوها در کنار هواپیماها اهمیت مى یابند. ناوهاى کوچک هواپیمابر انگلیس چون نتوانستند با خود هواپیماهاى قوى و زیاد به میدان بیاورند در برابر میراژها، سوپر اتانداردها و اسکاى هاوک هاى آرژانتین عاجز ماندند. انگلیس در این نبرد البته از هواپیماهاى سى هاریر نیز استفاده کرد اما این هواپیماهاى عمود پرواز از چالاکى جت هاى معمول برخوردار نبوده و مجبور بودند اکثراً از سر راه جت هاى با سرعت ۲‎/۵ ماخ آرژانتینى کنار بروند.
مى توان در نهایت نتیجه گرفت که جنگ فالکلند حقیقت تلخى را براى انگلیس مشخص کرد. این کشور دیگر نمى تواند بدون برادر بزرگتر خود (آمریکا) در جنگى شرکت کند چرا که نه قادر به پوشش هوایى مناسب براى ناوهاى خود است و نه آنکه مى تواند در مقیاس وسیع اقدام به جابه جایى نیرو و تجهیزات کند و ناوهاى کوچک هواپیمابر انگلیسى نیز (که تنها یک سوم نوع آمریکایى ظرفیت دارند) نمى توانند پشتیبانى کننده هاى خوبى باشند.

تصویر



بقایای یک هلیکوپتر سقوط کرده در جزیره فالکلند

تصویر



قبرستان سربازان ارژانتینی کشته شده در نبرد گوس گرین
منابع :انجمن هوافضا(فاس - نوشته تام کوپر و ایران نیوز)

ناسا در ایران بدنبال خاک حاصلخیز

ناسا از کشتزارهای سرسبز درکوههای خشک استان فارس عکسبرداری کرد
یکی از ماهواره های تحقیقاتی سازمان فضایی آمریکا (ناسا) موسوم به "ترا" در جدیدترین ماموریت علمی خود، از کشتزارهای واقع در جنوب ایران که در سلسله جبال خشک زاگرس قرار دارند، عکسبرداری کرد. به نوشته هفته نامه آلمانی اشپیگل، در حالی که بدون وجود آب، اساسا هیچ زراعت و کشتزاری متصور نیست اما در پاره ای از بخشهای رشته کوههای خشک ایران، نوعی رطوبت و نمناکی ارزشمند برای سرسبزی وجود دارد. در این عکسبرداری ماهواره ای بسیار زیبا بر فراز استان فارس ایران، علاوه بر مشاهده یک رود خشک که در بین کوههای این منطقه امتداد یافته است، دره پهن و بازی دیده می شود که شبیه یک بادبزن دستی از هم باز شده به نظر می رسد. نکته قابل تامل در این تصویر، وجود مناطق سرسبز و کشتزارهایی است که حواشی و لبه این بادبزن را چنان دربرگرفته اند که تیغه های این بادبزن را سبز رنگ نشان می دهند. این گزارش با اشاره به اینکه رشته کوههای زاگرس که بزرگترین سلسله جبال ایران به شمار می روند، در مواردی تا مرز عراق نیز امتداد دارند، به وجود دریاچه های خشک شده و آثار برجای مانده از رودهای فصلی اشاره کرد که بخش اعظمی از دره های زاگرس را تشکیل می دهند. گرچه در اکثر اوقات، نهرها و دریاچه های این رشته کوه، خشک و بی آبند اما با اینحال در امتداد مسیر همان رودها، منابع آب زیرزمینی وجود دارند.

آنچه بر ما روا داشته شد(ارزش کمی تامل را خواهد داشت)

آلن فریدمن (نویسنده و محقق امریکایی): «امریکا به پیشنهاد ویلیام کیسی (رئیس سیا)، تحویل بمب های خوشه ای به عراق را در اولویت قرار داد، زیرا این سلاح را مناسب ترین و کارآمد ترین سلاح برای در هم شکستن امواج انسانی مدافعان ایرانی می دانست.
به اعتقاد او این بمب ها می توانست به یک قدرت تصاعدی واقعی و مؤثر علیه قوای ایرانی تبدیل شود. در واقع این بمبها از لحاظ تکنیکی جزء سلاح های متعارف محسوب می شوند اما در میدان نبرد همانند سلاح های نامتعارفی چون سلاح های شیمیایی میتوانند موجب کشتار وسیعی شوند.
چنانچه این بمب ها درست عمل کنند می توانند در وسعتی به اندازه 10 برابر زمین فوتبال هر کسی را کشته یا مجروح کنند.
عملاً این بمب ها چرخ گوشت های هوایی هستند و هر چیزی را در سر راه خود خرد می کنند.»
جنگ ایران و عراق یکی از پیچیده ترین جنگهای جهان و منطقه بود و ما اکنون در شرایطی قرار گرفته‌ایم که لحظه به لحظه اسرار و ناگفته هایی از این جنگ منتشر می شود. بخشی از حقیقت، درون جنگ ماست و بخشی دیگر آن در دست 26 کشوری است که چرخ های ماشین جنگی عراق را روغن می زدند. که به گوشه‌هایی از ا اشاره می‌کنیم:
1)خواب و خیال دشمن در مورد ایران:
تا نیم ساعت دیگر کمر ایران خواهد شکست
وفیق السامرایی(مسئول بخش ایران در استخبارات عراق):
«رأس ساعت 12 روز 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359) صدو نود و دو فروند هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق، به طرف اهدافشان در خاک ایران به پرواز در آمدند. در همین لحظه فرمانده کل قوا، صدام حسین در حالی که چفیه قرمز رنگ به سر داشت و نوار فشنگ به دور کمر خود بسته بود، بی آنکه درجات نظامی - اش را نصب کرده باشد، وارد اتاق عملیات شد.
«عدنان خیر الله» وزیر دفاع به او چنین گفت:
«سرور من! جوانها بیست دقیقه قبل به پرواز در آمدند» صدام به او پاسخ داد:« تا نیم ساعت دیگر کمر ایران خواهد شکست.»


2) کمکهای تسلیحات نظامی:

شوروی بزرگترین تأمین کننده نیازهای تسلیحاتی عراق

روزنامه القبس چاپ کویت:

«شوروی یک پل هوایی برای حمل اسلحه و مهمات به عراق بر قرار کرده است.گورباچف با ارسال نامه ای به برخی سران عرب، به آنان اطمینان داده است که شوروی اجازه نخواهد داد عراق در جنگ با ایران شکست بخورد.»
«در نوامبر 1983 بین هزار تا هزار و دویست مشاور نظامی شوروی به عراق برگشتند و 400 فروند تانک55T و 250 فروند تانک12T به عراق داده شد و مقادیر عظیمی موشک گراد، فراگ 7،سام 9 و اسکادبی در راه بود. عراق تنها کشوری بود که از بلوک شرق به موشک اسکادبی مجهز شد.»
«در سال 1983 شوروی بار دیگر تحویل سلاح در حجم وسیع را به عراق از سر گرفت و تمامی تجهیزاتی را که عراق در طی دو سال نخست جنگ با ایران در صحنه نبرد از دست داده بود جایگزین کرد.»

چالز فیلیپ دیوید(نویسنده کتاب جنگ خلیج فارس توهم پیروزی):

«شوروی با61% بزرگترین تأمین کننده نیازهای تسلیحاتی عراق است.»
انگلستان و ساخت شبکه پناهگاه های زیر زمینی برای صدام:

«در ژوئن 1982 صدام تصمیم گرفت برنامه پرهزینه ساخت شبکه پناهگاه های زیرزمینی را به اجرا بگذارد تا بتواند منابع استراتژیک خود را از خطر حملات هوایی مصون بدارد. بر این اساس شرکت های انگلیسی طرحی را ارائه کردند که به موجب آن برای 48 هزار سرباز پناهگاه امن ساخته می شد.
هر پناهگاه تونل پولادین داشت و می توانست تا 1200 نفر را در خود جای دهد. یکی از آنها در کنار کاخ ریاست جمهوری بنا شده بود و پر از تجهیزات الکترونیکی، کامپیوتر،تله پرینت و شبکه های ارتباطی بود و دفتر صدام را با تمام نقاط عراق در تماس دائم قرار می داد. حفاظت از این پناهگاه به گونه ای بود که اگر کسی به داخل آنها رخنه می کرد دوربین های ویدیوئی او را می دیدند و مسلسل های خودکار نصب شده بر روی دیوار ها بر سر و روی او گلوله می باریدند.در راستای همین همکاری ها شرکت مارکنی انگلیس فرستنده های مایکروویو نظامی در اختیار عراق قرار داد و شرکت راکال نیز متعهد شد تا کارخانه تولید پیشرفته ترین رادیوی نظامی جهانرا به نام جاگوار در عراق احداث نماید.»

مین های ضد نفر ایتالیایی

آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریکایی):

«در یکی از پیچیده ترین خلاف کاری ها در رم، میلیون ها مین مرگ بار با استفاده از یک شرکت قلابی در سنگاپور به عراق فرستاده شدند. عراق به کمک یکی از شعبات بانک «لاوورو» در شمال ایتالیا 9 میلیون مین ضد نفر به ارزش 25 میلیون دلار خریداری نمود. این مین ها ساخت شرکت «والسلا» بود که 50 درصد آن تحت مالکیت شرکت فیات، گروه صنعتی بزرگ ایتالیا و تحت کنترل جیانی آنیلی 72 ساله بود که امروزه نیز به عنوان پادشاه بدون تاج و تخت ایتالیا معروف است. برخی از مین هایی که عراق دریافت نمود از نوع بسیار وحشتناکی است که به راحتی می توان آنها را از هلی کوپتر پخش کرد یا به سادگی روی سطح بیابان انداخت. اگر کسی روی این مین ها پا می گذاشت پای قربانی تا مچ یا حتی ران پا قطع می شد.»

فرانسه و فروش جنگنده های میراژ

کنت تیرمن(محقق و نویسنده امریکایی):
« در ژانویه 1981، تحویل 60 فروند میراژ1F مجهز به موشک که ابتدا از سوی والری ژیسکاردستن معلق شده بود آغاز گشت. در ژوئیه همان سال فرانسه بنی صدر و مسعود رجوی را به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفت. رجوی، پاریس را به ستاد اپوزیسیون ایران تبدیل کرد. به دنبال خروج دیپلمات های فرانسه از تهران در سال 1982 فرانسه اقدام به تحویل 5 فروند هواپیمای سوپر اتاندارد مجهز به موشک های اگزوست به عراق کرد.»

آلن فریدمن:

«تحویل سلاح تقریباً به صورت روزمره ادامه داشت . یکی از پایگاه های ناتو که در مرکز فرانسه احداث شده بود به صورت مرکز بارگیری آنتونوف های نیروی هوایی عراق در آمد. این هواپیماها روزانه به این فرودگاه می آمدند و موشک های ساخت فرانسه، بمب های خوشه ای، فیوز و تجهیزات رادار را با خود به عراق می بردند.
سازمان های اطلاعاتی فرانسه در سال 1986 بر آورد کردند که اگر سه هفته از ارسال کمک به عراق خودداری کند، آن کشور شکست خواهد خورد.»

خمپاره های دو زمانه فرانسه
کنت تیرمن(محقق و نویسنده امریکایی):
«معامله 6/1 میلیارد دلاری طرح ولکان یکی از شیرین ترین معاملات فرانسه با عراق بود. 83 توپی که موضوع قرارداد ولکان بود برای طیف وسیعی از مقاطعه کاران تسلیحاتی فرانسه درآمد تولید می کرد.
درهمین راستا عراق از شرکت فرانسوی TRT یک فیوز فوقالعاده پیشرفته و پیچیده خرید که با نصب آن بر روی دماغه خمپاره ، موجب می شد تا خمپاره درست قبل از رسیدن به زمین منفجر شود. یکی از افراد ارتش فرانسه که خمپاره اندازهای عراقی را در بیابانهای بصره آموزش می داد می گوید:«با یک بار آتش آنها هم? ایرانی ها را تا فاصله یک کیلومتری درو می کردند. همین سلاح بود که جلوی امواج انسانی ایران را گرفت؛ درست مانند نبرد«وردن» در جنگ جهانی اول، آنها مدام آتش می کردند و ایرانی ها واقعا قتل عام می شدند.»

مصر کانالی برای فروش تسلیحات ناتو
آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریکایی):
«در طول دهه 80 حسنی مبارک رئیس جمهور مصر حدود 5/3 میلیارد دلار موشک و تسلیحات به عراق فروخت که صدام از پرداختن بهای آن امتناع کرد. در سال 1984 او با همکاران خود در دولت مصر به توافق رسید تا با عراق بر روی برنامه سری موشک های بالستیک دارای قابلیت هسته ای همکاری کند. این برنامه پروژه کندور 2 نام گرفت. مبارک در ملاقات خود با بوش در سال 1986،مصر را به کانالی برای صدور انواع گوناگون فناوری های موشکی ناتو که شرکت های پوشش اروپا به بغداد قاچاق می کردند تبدیل ساخت.»

بلژیک و ساخت پایگاه های نظامی برای عراق
«صدام در ژوئن 1982 قراردادی به ارزش 830 میلیون دلار با یک شرکت بلژیکی به نام سیکسکو امضا کرد. هدف از این طرح پر هزینه که به نام رمزی پروژه 505 خوانده می شد.آن بود که برای جنگنده های پیشرفته عراقی 800 پناهگاه در عمق 50 متری زمین احداث گردد. سیکسکو که از اعتبارات صادراتی دولت بلژیک استفاده می نمود طی 4 سال 17 پایگاه هوایی و چند مقر نظامی در عراق ایجاد نمود. میراژهای عراق در جریان جنگ با ایران از همین پناهگاه ها خارج می شدند و به پرواز در آمدند. از دیگر شرکای صدام سایبترا کنسرسیوم بلژیکی بود که با جدیت تمام روی پروژه های عکاشات و القائم کار می کرد و یکی از بزرگترین کارخانه های آزمایشی و تولید فسفات جهان را در این دو منطقه بنا نمود.»

3) کمکهای هسته ای و سلاحهای غیر متعارف:
همکاری های هسته ای برزیل
کنت تیمرمن(محقق و نویسنده امریکایی):
«در همان حال که فرانسه مشغول تکمیل راکتورهای هسته ای در عراق بود، صدام با برزیل قرار داد 10 ساله همکاری هسته ای امضا کرد. این قرارداد که در سال 1972 بسته شد به قدری محرمانه بود که دولت بعدی برزیل مدعی شد از محتوای آن بی خبر بوده است. در یکی از تبصره های قرارداد که به درخواست صدام گنجانده شده بود، برزیل متعهد می شد مقادیر زیادی اورانیوم طبیعی و غنی شده با درصد کم ، تکنولوژی هسته ای، تجهیزات و آموزش مربوطه را در اختیار عراق قرار دهد.»

فرانسه و اعطای یک بمب اتمی به عراق
وفیق السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«کمکهای خارجی فرانسه به عراق به جایی رسید که فرستاده آنها به بغداد آمد وبا وزیر دفاع وقت،عدنان خیر الله ملاقات نمود و به او گفت:
«فرانسه به طور جدی زمینه اعطای یک بمب اتمی به عراق را بررسی می نماید. می توان برای مجبور کردن ایران به توقف جنگ این بمب را به هدف مشخصی پرتاب کرد.»
من تا سال 1984 نسخه ای از این گزارش را که با امضای وزیر دفاع برای صدام ارسال شده بود،در یک صندوق ویژه نگهداری می کردم.»

حسین کامل (رئیس صنایع دفاع عراق)در این خصوص می گوید:
«واقعیت این است که تلاش ما ساختن بمب اتم بود. منتها با قدرت کم. به این خاطر اگر موفق به پیروزی در جنگ نشدیم آن را علیه ایران به کار ببریم. صدام سال 1990 را برای استفاده از بمب اتم در منطقه جنوبی جنگ تعیین کرده بود. آن روز تنها چیزی که برای صدام اهمیت داشت به پایان رساندن ساخت بمب اتم و استفاده از آن علیه ایران بود.»

بمب خوشه ای کارآمد ترین سلاح برای درهم شکستن امواج انسانی
آلن فریدمن(نویسنده و محقق امریکایی):
«امریکا به پیشنهاد ویلیام کیسی (رئیس سیا)،تحویل بمب های خوشه ای به عراق را در اولویت قرار داد زیرا این سلاح را مناسب ترین و کارآمد ترین سلاح برای در هم شکستن امواج انسانی مدافعان ایرانی می دانست.به اعتقاد او این بمب ها میتوانست به یک قدرت تصاعدی واقعی و مؤثر علیه قوای ایرانی تبدیل شود. در واقع این بمبها از لحاظ تکنیکی جزء سلاح های متعارف محسوب می شوند اما در میدان نبرد همانند سلاح های نامتعارفی چون سلاح های شیمیایی می توانند موجب کشتار وسیعی شوند. چنانچه این بمب ها درست عمل کنند می توانند در وسعتی به اندازه 10 برابر زمین فوتبال هر کسی را کشته یا مجروح کنند. عملاً این بمب ها چرخ گوشت های هوایی هستند و هر چیزی را در سر راه خود خرد می کنند.»

آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریکایی):
«کارلوس کاردوئن رئیس صنایع کاردوئن، به تدریج منافع سرشاری از فناوری بمب خوشه ای و تشویق مقامات ارشد شیلی برای ارسال آن به عراق به دست آورد. او تا آن زمان بمب های خوشه ای به ارزش نیم میلیارد دلار از طریق شیلی به عراق فروخته بود...و به وی اجازه داده شده بود که مقدار زیادی ماده زیرکونیوم را از ایالات متحده وارد کند . این ماده از مواد اصلی تشکیل دهنده بمبهای کوچکی بود که در داخل بمب خوشه ای قرار داده می شد. او به دلایل متعددی از صدام و پینوشه (رئیس جمهور دیکتاتور شیلی)سپاس گذار بود، چرا که صدام بهترین مشتری او بود که در رؤیاهایش می توانست داشته باشد و پینوشه با توسعه تسلیحاتی شیلی او را به نوعی ثروتمند ساخته بود.» 

منبع:انجمن هوافضا

ادامه مطلب ...

پرواز ۲۰۰۰ کیلومتری با ایران ۱۴۰

 

به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، هواپیمای مسافربری ایران 140 که توسط متخصصان سازمان صنایع هوایی نیروهای مسلح وابسته به وزارت دفاع ساخته می‌شود، گنجایش حمل 52 مسافر و بیش از 5/1 تن بار را داراست و تاکنون 8 فروند از آن ساخته شده است.
این هواپیما صبح امروز با حمل نمایندگان رسانه‌های گروهی که برای شرکت در رزمایش اتحاد 87، از تهران عازم چابهار بودند، توانست علی‌رغم وضعیت نامساعد جوی در فرودگاه مهرآباد، مسیر 1960 کیلومتری تهران تا چابهار را به طور یکسره طی کرده و پس از 3 ساعت پرواز، با موفقیت در فرودگاه این شهر به زمین بنشیند.
نمایندگان رسانه‌ها و مسئولان روابط عمومی ارتش به عنوان مسافران این هواپیمای ساخت داخل، بررسی عملی و کاملی را از نحوه پرواز هواپیمای ایران 140 به عمل آورده و با خلبان آن نیز به گفتگو پرداختند.

شلیک موشک پیشرفته هوا به هوا با برد 40 کیلومتر

تصویر


 امیر خلبان حسن شاه‌صفی فرمانده نیروی هوایی ارتش یکشنبه شب در حاشیه مراسم ازدواج تعدادی از کارکنان این نیرو از ساخت یک موشک هوا به هوای پیشرفته از نوع حرارتی خبر داد و گفت: روز دوشنبه یکی از موشک‌های هوا به هوای حرارتی که در نیروی هوایی ارتش تولید شده، تست گرم خود را آزمایش خواهد کرد.
وی افزود: این موشک حرارتی هوا به هوا به وسیله یکی از هواپیماهای نیروی هوایی ارتش شلیک شده و هدفی را که توسط یک هواپیمای دیگر رها شده، تعقیب و منفجر خواهد کرد.
به گفته شاه‌صفی این موشک هوا به هوا در رزمایش شمال‌غرب نیروی هوایی ارتش که چندی پیش برگزار شد نیز به گونه‌ای دیگر آزمایش شده بود و روز دوشنبه تست گرم خود را پشت سر خواهد گذاشت.
فرمانده نیروی هوایی ارتش با اشاره به تلاش‌های جهاد خودکفایی این نیرو برای تولید تجهیزات جدید گفت: تمام مراحل تولید این موشک توسط متخصصان نیروی هوایی ارتش صورت گرفته که فعلا برد آن بیش از 40 کیلومتر است که برنامه‌ریزی برای ارتقای آن تا 100کیلومتر نیز در حال انجام است.
شاه صفی با اعلام اینکه نیروی هوایی ارتش به دانش فنی ساخت موشک‌های هوا به هوای حرارتی با برد بیش از 100 کیلومتر رسیده است، گفت: پس از ساخت موفق این موشک آن را برای تولید انبوه در اختیار وزارت دفاع قرار می‌دهیم.

سفارش آنتونف148 توسط ایران

تصویر
http://www.airliners.net/photo/Antonov- ... 1421319/L/


شرکت هسا ، تفاهم نامه سفارش 50 فروند هواپیمای آنتونف 148 را با شرکت آنتونف امضاء کرد.

این تعداد هواپیما در طی 8 سال ارسال و در ایران مونتاژ خواهند شد و قرار داد اصلی در سال آینده میلادی نهایی و منعقد میشود.

در ماه گذشته یک فروند هواپیمای آزمایشی آنتونف 148 ، به 4 شهر ایران ( کیش ، اصفهان ، شاهین شهر و تهران ) پرواز داشته است.

این هواپیمای 70 نفره در تهران مورد ارزیابی کارشناسان ایرانی قرار گرفته و هسا و وزارت دفاع ضمن ابراز رضایت ، تمایل خود را برای خریداری آنتونف 148 اعلام کرده اند.

هواپیمای دو موتوره آنتونف 148 در فوریه سال گذشته از روسیه مجوز صلاحیت پروازی گرفته اما تاکنون فقط یک فروند از آن تحویل شده است.

عکس داغ خبری

تصویر 

 

دوستان عزیز پس از ماه ها تلاش شبانه روزی مسئولین شرکت هوایی ماهان ایر اولین فروند از هشت فروند BAE های این شرکت وارد مهرآباد شده و لوگوی ماهان ایر بروی آن نقش بست.ما نیز ورود این کوچولو مجهز و زیبا را به ماهان ایر تبریک می گوئیم 

زندگی نامه سرتیپ خلبان بازنشسته جعفرعمادی(بخش اول)


تصویر



مرودشت شهر به بزرگی تاریخ

بهار بود و بوی شامه نواز بهارنارج تمامی شهر را پر کرده بود و خانواده عمادی در روستای عمادآباد شهرستان مرودشت شیراز که از کهن ترین شهرهای ایران است انتظار فرزندی رامی کشیدند که خداوند او را در چهاردهم اردیبهشت سال 1329 به آنها اهداء نمود . نام او را جعفر نهادند ، او دوران کودکی را در مرودشت گذارند و دوران دبستان خود را دریگانه دبستان این شهرستان به نام دبستان کوروش مرودشت سپری نمود و پس از آن وارد دبیرستان کوروش شد ، روزها به تندی می گذشت و کودک بازیگوش سالهای قبل اینک در کلاس یازدهم در حال تحصیل بود که خانواده راهی تهران شدند و جعفر نیز به همراه آنان مهاجرت نمود و سال آخر تحصیل را در تهران سپری نمود و در سال 1348 موفق به اخذ دیپلم گردید .


ورود به نیروی هوایی

لحظه انتخابی بزرگ فرا رسیده بود او باید راه خود را برای آینده انتخاب می کرد خلبانی شغلی بود که او همیشه آن را آرزو می کرد پس در این راه درنگ نکرد و در همین سال وارد دانشکده هوایی نیروی هوایی شد . دوره آموزشهای مقدماتی پرواز و زبان انگلیسی را در پادگان قلعه مرغی تهران با موفقیت به پایان رسانید و برای سپری کردن دوره پیشرفته پرواز همراه با دیگر دانشجویان خلبانی در تاریخ یکم آبان ماه سال 1348 به آمریکا اعزام شد و در پایگاه لوریدو در ایالت تگزاس شروع به یادگیری فنون پیشرفته خلبانی نمود . دوران بسیار دشوار و حساسی در زندگی جعفر بود او باید با پشتکار و تلاش شبانه روزی سعی می کرد این دوره را با موفقیت کامل سپری کند روزهای سخت آموزش رو به پایان بود و او خود را برای پروازهای نهایی خود آغاز نموده بود و بالاخره در تاریخ بیستم اسفند ماه سال 1350 او موفق به اخذ گواهینامه خلبانی گردید و با درجه ستواندومی به ایران بازگشت و با توجه به نمراتی که کسب کرده بود بعنوان خلبان شکاری معرفی شد .

تصویر



انتخاب برای پرواز با هواپیمای اف 5

جعفر پس از چند روز بعنوان خلبان هواپیمای شکاری اف 5 انتخاب و برای طی دوره آموزشی این هواپیما عازم پایگاه هوایی دزفول شد ، او با پشتکار زیاد شروع به فراگیری فنون پرواز با هواپیمای اف 5 نمود . پس از مدتی موفق شد دوره پرواز با این جنگنده را با موفقیت به پایان رسانده و بعنوان خلبان پروازهای خود را با این هواپیما آغاز نماید . بلافاصله پس از پایان آموزش عمادی به پایگاه شکاری همدان که در آن زمان پایگاه هواپیمای اف 5 بود منتقل و در گردان تاکتیکی این پایگاه مشغول به خدمت شد .
مدت زمان زیادی از حضور جعفر در همدان نگذشته بود که جنگنده اف 4 در سطح وسیعی در نیروی هوایی بکار گرفته شده بود و نیروی هوایی نیاز داشت که تعداد بیشتری خلبان برروی این جنگنده داشته باشد که بدلیل همین موضوع تصمیم گرفته شد تعدادی از خلبانان جنگنده از روی هواپیماهای دیگر برروی این جنگنده انتقال یابند


انتقال به هواپیمای اف 4 برای هدفی که میسر نشد

به دلیل این نیاز و همچنین تمایل شخصی ، جعفر یکی از این خلبانان بود . در آن زمان پایگاههای دزفول ، بوشهر و همدان پایگاههای اف 5 و پایگاههای تهران و شیراز پایگاههای اف 4 بودند و یکی از دلایلی که عمادی دوست داشت با هواپیمای فانتوم پرواز کند انتقال به زادگاهاش همان شیراز بود که البته تا پایان خدمتش این مهم محقق نشد .
بعد از اعلام آمادگی جعفر و تعداد دیگری ، در سال 1351 او به همراه تعدادی از خلبانان برای طی آموزش دوره پرواز با هواپیمای فانتوم عازم پایگاه هوایی مهرآباد تهران شدند و پس از مدتی بعنوان خلبان اف 4 معرفی شدند و با توجه به نیاز پایگاه هوایی مهرآباد در همین پایگاه ماندگار شدند این روند تا سال 1353 ادامه یافت تا اینکه هواپیماهای اف 5 از پایگاه های هوایی همدان و بوشهر به پایگاه هوایی تبریز منتقل شدند و تعدادی از فانتومهای پایگاههای تهران و شیراز به پایگاه همدان و بوشهر منتقل شدند و این دو پایگاه رسما بعنوان پایگاه اف 4 شروع به فعالیت نمود .

تصویر



انتقال به همدان و شرکت در مانورهای مشترک

در نهایت در سال 1353 با توجه به تغییر و تحولهای رخ داده جعفر به همراه تعدادی از خلبانان به پایگاه هوایی همدان منتقل شد و فصل جدیدی در زندگی او شروع شد .
آموزشهای هوایی قطع نمی شد و او مرتب در حال تمرینهای مختلف برای تسلط بیشتر بررروی جنگنده بود . یک سال بعد تمرینات مشترک نیروی هوایی ایران و ترکیه و پاکستان شروع شد که طی آن خلبانان با طی مسافت طولانی از همدان به پاکستان و ترکیه پرواز می کردند مواضعی را در آنجا بمباران می کردند و بازمی گشتند که به همین دلیل روزبه روز به تجربیات او افزوده می شد البته این مانورها مشترک بود و خلبانان این دو کشور نیز دقیقا هیمن عمل را تکرار می کردند


سال 1355 سال شیرین و تلخ

سال 1355 با حوادثی شیرین و تلخ برای او در پیش است در این سال او ابتدا موفق می شود بعنوان لیدر طبقه چهارم معرفی شود . لیدر طبقه چهارم به خلبانی عنوان می شد که می توانست از پایگاه خود در بال یک هواپیمای دیگر به پرواز درآید و با طی مسافتی بین 100 تا 150 مایل در پایگاه دیگر فرود آید .
در همین سال یعنی سال 1355 او تصمیم می گیرد که ازدواج کند که در تیرماه همین سال این اتفاق میمون برای او می افتد که حاصل این ازدواج نیر دو فرزند دختر و یک فرزند پسر می باشد دختران او هر دو ازدواج کرده اند و فرزند پسر نیز در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد رشته معماری دانشگاه صعنتی شریف می باشد .
سال 1355 با همه موفیتها برای او به خوبی به پایان نمی رسد . در تاریخ سی ام شهریور ماه سال 1355 یک فروند هواپیمای بونانزای نیروی هوایی به خلبانی قاسم عمادی جهت ماموریت هوایی به پرواز در می آید و بدلیل سانحه دراطراف شیراز سقوط می کند و قاسم عمادی به شهادت می رسد ، حادثه تکان دهنده از دست دادن برادر برای جعفر همچون شکی بزرگ بود ، که او همچنان از این خاطره بعنوان بدترین خاطره زندگی خود یاد می کند .

تصویر


(عکس مربوط به فرودگاه قلعه مرغی سال 1347 مرحوم قاسم عمادی با دایره قرمز رنگ مشخص شده است )


انتقال به بوشهر و بازشگت به همدان و انقلاب

یکسال بعد یعنی در سال 1356 جعفر عمادی بعنوان مامور به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل می شود که این ماموریت زیاد طولانی نیست و او پس از چندین ماه دوباره به همدان بازمی گردد . زمستان سال 1357 هست انقلاب در شرف پیروزی است . پایگاههای هوایی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و در آنجا غوغایی به پا است و صحنه درگیریهای موافقین و مخالفین است تا اینکه بالاخره انقلاب به پیروزی می رسد جعفر نیز همگام با دیگر خلبانان به شکل گیری انقلاب در پایگاه همدان کمک می کند . روزها به سرعت سپری می شود اوایل سال 1359 است کشور بعثی عراق حملات ناجوانمردانه ای به شهرهای مرزی ما می کند و دوباره به خاک خود باز می گردد در همین ایام نیز سروان جعفر عمادی که حالا بعنوان لیدر درجه سوم شناخته می شود آماده دستور است تا با تمام قدرت جلوی تجاوزهای گاه و بیگاه عراق را بگیرد ( لیدر درجه سوم یعنی خلبانی که می تواند درروز یا شب به عنوان فرمانده یک دسته دو یا چهار فروندی از پایگاه خودی به پرواز درآید و با هدایت دیگر جنگنده ها مواضعی را بمباران کرده و باز گردد ) .
در همین اثنا ماجرای کودتای نوژه به وقوع می پیوندد که طی آن با نفوذ عناصر منافق به داخل پایگاه و بوجود آوردن جو ضد انقلاب قصد کودتای نظامی را داشته که بالاخره این کودتا نیز خنثی می شود . هنوز همه در شوک کودتا بودند که کشور عراق و دولت بعثی صدام حمله ناجوانمردانه خود را به ایران آغاز می کند .


حمله ناجوانمردانه عراق به ایران

ساعت 2 بعدازظهر روز31 شهریور ماه سال 1359 بود که جعفر به همراه تنی چند از خلبانان در باشگاه غذاخوری پایگاه سوم شکاری بودند که ناگهان دیوار صوتی در پایگاه شکسته می شود ، تمامی شیشه های سالن غذاخوری خورد می شود و در پی آن صدای انفجارهای مهیبی همه جا را می لرزاد جعفر سراسیمه به بیرون می دود که متوجه یک میگ 23 عراقی می شود که با سرعت کم بعد از بمباران درحال دور زدن از روی خانه های سازمانی و دور شدن از منطقه است و در نهایت هم موفق به این کار می شود . بلافاصله تیم بررسی خسارات وارد صحنه می شود و متوجه می شوند که خوشبختانه به باند فرودگاه آسیبی نرسیده است و تنها ابتدای باند آسیب جزیی دیده که ساعاتی بعد آن نیز ترمیم می شود . البته برنامه ریزی عراقی ها خیلی دقیق بود ولی بدلیل اینکه خلبانان آنها مهارت بالایی نداشتند نتوانستند خسارات زیادی به پایگاه های هوایی ایران وارد کنند .
در پایگاه اعلام وضعیت اضطراری شد و همگی خلبانان به پست فرماندهی فرا خوانده شده اند در کمتر از 2 ساعت از این حمله ، طرح حمله ای تلافی جویانه پی ریزی می شود دقایقی از ساعت 5 بعدازظهر گذشته که چهار فروند فانتوم مسلح تحت نام گروه آلفارد به پایگاه هوایی کوت حمله ور می شوند و آنجا را به سختی بمباران می کنند .

تصویر


عملیات کمان 99 و شرکت در آن

طرح عملیات 140 فروندی کمان 99 نیز رسیده بود و همه خلبانان و فرماندهان مشغول کار برروی این طرح بودند نام جعفر نیز در لیست خلبانان این عملیات دیده می شد . روز یکم مهرماه سال 1359 برای نیروی هوایی ایران و پایگاه سوم شکاری همدان روزدیگری بود بین 45 تا 50 فروند فانتوم مسلح از پایگاه هوایی همدان به پرواز درآمدند تا مواضع از پیش تعیین شده را در خاک عراق بمباران کنند .
ماموریت جعفر عمادی پایگاه حبانیه بود این پایگاه در 70 مایلی غرب بغداد بود که او با موفقیت این مهم را انجام داده و باز می گردد .


می خواهم با تو پرواز کنم ولی ...

یک هفته از شروع جنگ می گذشت در این مدت جعفر روزانه با انجام پروازهای متعدد برون مرزی و گشت هوایی در حال خدمت به این مرز و بوم بود . در اکثر این پروازها خلبان جوانی به حدادی به عنوان کابین عقب او را همراهی می کرد . روزی حدادی از او درخواست کرد که : دوست دارم در تمامی پروازها با شما باشم که عمادی در پاسخ به او گفت : من مشکلی ندارم با فرمانده عملیات و نفر طراح صحبت کن تا شما را با من به پرواز بفرستند . روز بعد حدادی نزد عمادی می آید و می گوید : امروز قرار است به یک عملیات برون مرزی برویم ، عملیات موافقت کرده از فردا من با شما پرواز می کنم .
به همین منظور یک فروند فانتوم مسلح به خلبانی سروان خلبان حسین کریمی نیا و کمک ستوان حدادی به قصد بمباران موضعی در خاک عراق به پرواز در آمد در آن زمان جناب کریمی نیا بعنوان استاد خلبان در نیروی هوایی پرواز می کردند . مدت 2 ساعت از پرواز آنها می گذشت که آنها بر نگشته بوند جعفر که نگران حال آنها بود به پست فرماندهی رفت و جویایی حال آنها شد که متوجه شد هواپیمای آنها در خاک دشمن مورد هدف قرار گرفته و هر دو مجبور به خروج اضطراری شدند و به اسارت درآمدند . هر دو این عزیزان بعد از تحمل رنج 10 سال اسارت به همراه دیگر آزادگان سرفراز در سال 1369 به میهن بازگشتند .

تصویر



شهر دزفول در حال سقوط و شکارتانکها

45 روز از شروع جنگ تحمیلی می گذشت دشمن بعثی با حمایت دول غربی با هجومی گسترده قصد اشغال مناطق زیادی از کشور را داشت ، در این زمان شهر دزفول آماج حملات نیروهای عراقی بود و هر آن احتمال سقوط آن می رفت ، نیروی زمینی سخت درگیر با دشمن بود ولی به تنهایی قادر به مقابله با آنها نبود به همین دلیل به نیروی هوایی ماموریت داده شد به کمک نیروهای زمینی بشتابند . دستور این بود که جنگنده بمب افکنهای نیروی هوایی با پروازهای متعدد و بمباران مواضع دشمن از پیشروی آنها جلوگیری نمایند . به همین منظور تعداد زیادی جنگنده روزانه از پایگاه سوم شکاری که با توجه به نزدیکی به جبهه های نبرد نقش عمده ای در این قضیه داشت انجام می پذیرفت . جعفر نیز از این قاعده و این پروازها مستثنی نبود زیرا با توجه به حجم سنگین پدافند دشمن معمولا خلبانان باتجربه تر به اینگونه ماموریتها اعزام می شدند .
در صبحگاه یکی از روزهای نیمه دوم آبان ماه سال 1359 یک فروند فانتوم مسلح به 6 تیر بمب 750 پوندی به خلبانی سروان خلبان جعفر عمادی و کابین عقب ستوان باقرگردان برای بمباران مواضع دشمن به پرواز درآمد هدف آنها بمباران ستون تجهیزات و نفرات دشمن بود که اینک در پشت دروازهای شهر دزفول قرار داشتند عمادی بعد از پرواز هواپیما را به سمت هدف در ارتفاع نسبتا کم به پرواز در می آورد و لحظاتی بعد از دور ستون دشمن را می بیند جعفر بی درنگ ارتفاع را به حد متعادل می رساند و با نشانه گیری اولین تانک ستون آنرا هدف قرار می دهد به همین منوال دومین و سومین تانک هدف قرار می گیرد ، خدمه تانکهای عراقی که انتظار نداشتند که یک هواپیما برای زدن تانکهای آنان اقدام کند تانکها خود را رها کرده و شروع به فرار می کنند جمعا 6 تیر بمب توسط جعفر شلیک می شود که هر 6 تیر بر هدف می نشیند . عمادی سپس سرعت هواپیما را اضافه می کند و از روی ستون عبور می کند که متوجه تعداد زیادی نفرات پیاده می شود او تصمیم می گیرد تا آخرین فشنگ با آنها مقابله کند پس سریع گردش می کند و ارتفاع را کم می کند و نواخت تیر توپ قدرتمند هواپیمای خود را روی حالت تند قرار می دهد و شروع به تیراندازی می کند تیرهای مسلسل هواپیما شروع به شخم زدن زمین می کند


هواپیما هدف قرار می گیرد

ناگهان هواپیما تکان شدیدی می خورد و به ناگاه از سرعتش کم می شود . جعفر نگاهی به جلوی کابین می کند و می بیند تمامی چراغهای قرمز رنگ هشداردهنده در جلوی چشمانش شروع به روشن و خاموش شدن می کنند و همزمان صدای بوق ممتد از کابین به گوش می رسد همه چیز از وخامت اوضاع خبر می داد ، جعفر با رد شدن از روی ستون بلافاصله گردش می کند و از منطقه دور می شود سرعت جنگنده به شدت کم شده بود ، با رسیدن به منطقه امن جعفر شروع به وارسی هواپیما می کند که متوجه می شود موتور سمت چپ منهدم شده و از کار افتاده است . درنگ جایز نبود چون هواپیمای او یکی از موتورهایش را از دست داده بود و هرلحظه امکان داشت با یکی از گشتی های هوایی دشمن روبرو شود که در این حالت توان مقابله هوایی با آنرا نداشت پس بلافاصله به سمت پایگاه گردش کرد با نزدیک شدن به پایگاه او با اعلام وضعیت به رادار درخواست آماده شدن پرسنل جهت جلوگیری از بروز آتش سوزی احتمالی در هواپیما را نمود .
بالاخره چرخهای هواپیما باند را لمس نمود و هواپیما بدون مشکلی در انتهای باند متوقف شد . جعفر و خلبان کابین عقب بی درنگ از هواپیما پیاده می شوند و به پشت هواپیما می روند که مشاهده می کنند یک گلوله توپ 57 میلی متری به دهانه موتور سمت چپ برخورد کرده و ضمن از بین بردن آن در بین دهانه گیر کرده و منفجر نشده است و چه بسا اگر این گلوله منفجر می شد با توجه به ارتفاع کم جنگنده و سرعت بالای آن هواپیما با زمین برخورد می کرد و حداقل اتفاقی که برای خلبانان می افتاد اسارت و آسیب شدید بدنی بود .


بمباران ارتفاع پایین برای نجات گیلان غرب

سه ماه از جنگ می گذشت و تازه روزهای آغازین چهارمین ماه جنگ شروع شده بود ، شهر قهرمان گیلان غرب در حال سقوط بود نیروهای بعثی از هوا و زمین به این شهر حمله ور شده بودند و آتش توپخانه آنها لحظه ای قطع نمی شد . نیروی زمینی شدیدا درگیر نبرد بود و از نیروی هوایی نیز درخواست شده بود به کمک نیروی زمینی بشتابد ، شهر در حال سقوط بود و با اعلام درخواست کمک بلافاصله طرح در پایگاه مطرح و خلبانان مشخص شدند . مقرر شد جنگنده بعد از عبور از گیلان غرب جاده اصلی را دنبال کند و در نهایت تجمع نیروهای دشمن را در سمت چپ جاده بمباران نمایند آنها در حال نبرد با نیروهای خودی بودند که از سمت راست جاده به دل آنها زده بودند .
ساعت 5 بعد از ظهر یک فروند فانتوم مسلح به 6 تیر بمب 750 پوندی به خلبانی سروان جعفر عمادی از پایگاه سوم شکاری همدان به پرواز درآمد هدف شهر گیلان غرب و بمباران مواضع دشمن بود عمادی به محض پرواز ارتفاع خود را افزایش داد و به سمت کرمانشاه حرکت کرد ، با رسیدن به نقطه گردش جعفر ارتفاع را قدری کم نمود و به سمت هدف گردش کرد با نزدیک شدن به هدف رادار به عمادی تاکیید می کند که در همین سمت ادامه دهد چندین مایل جلوتر نیروهای دشمن در سمت چپ جاده مشخص هستند . لحظاتی بعد جعفر نیروی های دشمن را می بیند مثل اینکه آنها آماده هر گونه حمله هوایی بودند چون در حالی که هنوز لحظاتی مانده بود که فانتوم به بالای سر آنها برسد اقدام به شلیک به سمت فانتوم نموده بودند .

تصویر


ورود به دایره پدافندی دشمن

عمادی برروی هدف رسید حجم پدافند بقدری شدید بود که خلبانان گهکاه غیر ارادی از جای خود بلند می شدند و یا در حال گردش سر خود را پایین می گرفتند تا تیرهای ضدهوایی دشمن به آنها برخورد نکند ، فرصت برای اینکه چندین بار برروی هدف گردش کرد وجود ندارد و باید در همان مرحله اول کار را تمام کرد جعفر با گردش موازی درست برروی خط قرار گیری دشمن حرکت می کند و سمت چپ جاده را به صورت خطی بمباران می کند شش تیر بمب به صورت دو تا دو تا پرتاب می شود و همگی به هدف برخورد می کند آتش پدافند بقدری شدید بود که برروی آسمان مانند یک طاق و یا یک نیم دایره دیده می شد انواع موشکها به سمت فانتوم ایرانی شلیک می شد عمادی از روی هدف رد می شود و کمی جلوتر گردش می کند تا خسارات وارده را بررسی کند و از منطقه دور شود .
در این لحظه او متوجه می شود کمی جلوتر از ستون تانکها و تجهیزات عراقی ، نیروهای پیاده آنها در حال پیشروی هستند . لحظه انتخاب فرا رسیده بود و او این انتخاب را به بهترین شکل انجام می دهد . عمادی و خلبان کابین عقب خطر را به جان می خرند و تصمیم می گیرند یکبار دیگر از روی ستون عبور کنند با این تفاوت که این بار نواخت تیر توپ قدرتمند فانتوم روی حالت تند قرار می گیرد و به سمت نیروهای پیاده که به صورت خطی در حال پیشروی و نبرد با نیروهای ایرانی بودند حرکت می کنند .


شلیک بی امان و سراسیمه دشمن

پدافند دشمن که متوجه هدف خلبانان ایرانی شده بودند دیوانه وار به هر سمت و سوی شلیک می کردند انواع موشکهای زمین به هوا به سمت هواپیمای عمادی شلیک می شد ولی او بجز هدف به چیز دیگری فکر نمی کرد با رسیدن فانتوم برروی نیروهای پیاده جعفر هر 640 تیر مسلسل هواپیمای خود را برروی آنها خالی می کند که همین امر موجب انهدام و از هم گسیختگی نیروهای پیاده دشمن می شود ، دیگر حتی جای کوچکترین حرکتی باقی نمانده بود چون هواپیما دیگر هیچ مهماتی برای مقابله نداشت با دور شدن از هدف عمادی به سمت پایگاه گردش می کند و به برج مراقبت پایگاه اعلام می کند که ماموریت انجام شده و در راه بازگشت هستند . در راه بازگشت جعفر به خلبان کابین عقب می گوید : من تعجب می کنم که چطور این همه تیر و موشک به سمت ما شلیک کردند ولی حتی یکی از آنها به ما برخورد نکرد .


خدا یار آنان بود فقط خدا!

لحظاتی بعد فانتوم عمادی به سلامت در پایگاه فرود می آید خلبانان بعد از پیاده شدن نگاهی به هواپیما می اندازند و هر دو به این نتیجه می رسند که این هواپیما شکل عادی ندارد هرچه فکر می کنند به نتیجه ای نمی رسند که چه تغییری کرده است ، از پرسنل فنی کمک می گیرند که یکی از آنها می گوید : جناب سروان باک بنزین سمت راست هواپیمات کجاست ؟ جعفر نگاهی می اندازد و می بیند درست می گوید و باک نیست و حتی پایه نگه دارند آن نیز شکسته شده و وجود ندارد .
بررسی های اولیه انجام می شود و مشخص می گردد در هنگامی که آنها مشغول تیراندازی به سمت هدف بودند یک تیر موشک زمین به هوا به سمت آنها شلیک شده است ، موشک با باک سوخت اضافه برخورد کرده ولی چون سرعت هواپیما بالا بود و ارتفاع کم موشک باک و پایه نگهدارنده آنرا را از زیر بال کنده و با خود برده است و چه بسا اگر این اتفاق نمی افتاد انفجار باک پر از سوخت در آن ارتفاع پایین اگر رخ می داد مرگ خلبانان حتمی بود .

منبع: iranian-airforce.blogfa.com