دوستان عزیز مطلع شدیم ساعت ۱۷ امروز مورخ ۳۰/۱۰/۸۷ یک فروند فوکر ۱۰۰ هما به رجیستر CFN پس از فرود دچار شکستگی یکی از چرخ ها شده و بال سمت راست هواپیما به زمین برخورد نموده و آتش گرفته است.تا این لحظه آماری از تعداد مصدومین و یا کشته شدگان این حادثه اعلام نشده ولیکن پرسنل هما اعلام داشته اند در این حادثه به کسی آسیبی وارد نشده است.
دبیر انجمن صلح آسمانی گفت: انجمن صلح آسمانی برگزار کننده پروژه جهانی صلح ستارگان از این پس با گروه پروژه شب یوری همکاری دو طرفه ای خواهند داشت.
محمد جواد ترابی در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: به دنبال این همکاری انجمن صلح آسمانی به مناسبت پرواز یوری گاگارین به فضا در 12 آوریل پروژه شب یوری را برگزار می کند و برگزار کنندگان "شب یوری" در سراسر جهان به پروژه صلح ستارگان تحت عنوان "رصد در مرزها" خواهند پیوست.
وی به پروژه "شب یوری" اشاره کرد و افزود: یوری گاگارین نخستین فضانوردی بود که در روز 12 آوریل سال 1961 میلادی با فضاپیمای روسی «وستک» (زمین) به فضا رفت و با فضاپیمای خود یک دور در مدار زمین چرخید. به همین مناسبت امسال در سال جهانی نجوم اقدام به برگزاری پروژه "شب یوری" در کشور کردیم.
ترابی توضیح داد: زمانی که از فضا به زمین می نگریم هیچ مرزی بر روی آن نمی بینیم. تنها چیزی که دیده می شود گوی سفید و آبی زمین در فضای بی کران بدون مرز است. همکاری در این پروژه به صلح ستارگان کمک خواهد کرد تا به هدفش که نشان دادن بی مرزی آسمان و نجوم است نزدیکتر شود.
دبیر انجمن صلح آسمانی با اشاره به برنامه های جهانی در این زمینه اظهار داشت: پروژه شب یوری شامل برنامه های فضایی است که در قالب سخنرانی برگزار می شود.
به گفته وی این برنامه ها در سراسر جهان طی هفته یوری از 4 تا 12 آوریل برگزار می شوند.
یوری گاگارین در نهم مارس 1934 در منطقه کلوشینو واقع در حوالی مسکو متولد شد و در سال 1960 جستجو برای انتخاب 20 کاندید جهت حضور در برنامه فضایی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد که یوری یکی از آن 20 منتخب خوش شانسی بود که تمرینات شدید، وسیع و جدیدی را پشت سر گذاشت و در نهایت پس از آزمایشات فراوان پزشکی و فیزیولوژیکی و انجام تمرینات سخت "بودن در فضا" برای این سفر انتخاب شد.
سرانجام در 12 آوریل 1961 یوری گاگارین سوار بر موشک فضاپیمای وستوک 1 اولین انسانی شد که مرز فضا را گشود و قدم به دنیایی اسرارآمیز نهاد. یوری بسیار مشهور شده بود و یک شبه ره صد ساله پیمود. او به ناگهان از ستوانی ساده به درجه سرهنگی ارتقا پیدا کرد.
اولیای امر زمانی که یوری در مدار زمین بود، امید کمی به بازگشت وی داشتند و فرض بر این بود که یوری در هنگام بازگشت به زمین خواهد مرد ولی وی پس از این سفر تاریخی به چهره سرشناس جهان تبدیل شد.
دوستان عزیز و یاران همیشگی وبلاگ در ادامه عکس های نایابی از جنگنده های نایاب ایران زمین تقدیم شما بزرگواران خواهد شد که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد.سوخو ۲۵ و سوخو ۲۴ های ایران همچنان پر صلابت به انجام وظایف خود اهتمام دارند.به امید روزی که پرواز گل سرسبد سوخو را در ایران ببینیم!
یعنی خانواده سوخو ۲۷
منبع:انجمن هوافضا(امیر مهدوی عزیز)
سرگردان در آسمان عراق
خاطره ای از سرهنگ خلبان "سیدمجتبی فاطمی"
پاسی از شب گذشته و من هنوز بیدار بودم. به سال آخر دبیرستان فکر می کردم. به یاد روزی که با تعدادی از شاگردان آموزش و پرورش استان تهران به منطقه کوشک نصرت رفته بودیم تا نمایش تیم"اکروجت طلایی" نیروی هوایی را تماشا کنیم. خلبانان نیروی هوایی عملیات جالب و تماشایی به نمایش گذاشتند. دلم می خواست مانند آنها در اوج آسمان به پرواز درآیم. یک سال بعد آرزویم تحقق یافت و من نیز چون آنان به خلبانان نیروی هوایی پیوستم.
با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم. ساعت 4 صبح بود. پس از پوشیدن لباس پرواز خانه را ترک کردم.
در پست فرماندهی نماز صبح در فضایی معنوی به امامت سرگرد اردستانی لیدر دسته پروازی اقامه شد. قبل از شروع جلسه توجیهی، یکی از دوستان به سرگرد اردستانی گفت:
- هوا خیلی خراب است و پرواز در این هوا مناسب نیست.
اردستانی گفت:
- دشمن بعثی با چند لشکر از غرب کشور حمله کرده ما باید هر طور شده از پیشروی آنها جلوگیری کنیم.
صلابت کلام شهید اردستانی علیرغم شرایط بد جوّی، بیانگر عزم راسخ او برای انجام ماموریت بود.
با گرفتن چتر و لباس به طرف آشیانه هواپیما رفتیم. مسلح شدن هواپیماها به بمب و راکت، آنان را به صورت ببرهای خشمگین درآورده بود. با وصل برق و فشار هوا به ترتیب موتور 2و1 روشن شدند. پس از برداشت چوب، چرخ ها آماده حرکت به طرف باند شدیم. پس از یک بازرسی سریع "پین" های موشک و اسلحه برداشته و هواپیما آماده پرواز شد.
علیرغم اشکالات در هواپیمایم به پرواز درآمدم
بار دیگر کلید دستگاه ها را وارسی کردم. دستگاه"I.N.S "که کلیه وسایل ناوبری هواپیما را شامل می شود و دستگاه "A.D.Iکه اختلاف زمین و هوا را نشان می دهد و در واقع یک افق فرضی در هواپیما برای پرواز در هوای ابری است نقص داشتند. برای پرواز در آن شرایط جوی، باید نقص این دو دستگاه را برطرف می کردیم. با توجه به این که این اولین ماموریت برون مرزی ام بود، نمی خواستم دوستانم فکر کنند که ترسیده ام. نمی دانستم در این هوای ابری و پر خطر پرواز کنم، یا بمانم و نواقص را رفع کنم؟
با توکل به خدا، پس از هواپیمای 1و2و3 دسته "تراتل" را جلو بردم. هواپیما غرش کنان از پایگاه خیز برداشت و ثانیه هایی بعد همگی در دل آسمان بودیم.
با آشکار شدن علایم و شاخص های زمینی که در بریفینگ پروازی توسط مسئول دسته مشخص شده بود، دریافتم که به نقطه مرزی رسیده ایم. با علامت لیدر دسته پروازی گردش را انجام دادم. در حدود 50 پا بالای زمین پرواز می کردیم و ابرها در حدود 30 پا بالای سرِ ما بودند. لرزش های ناشی از برخورد و رعد و برق، تکان های شدیدی در هواپیما ایجاد می کرد ولی دسته پروازی مصمم به ادامه ماموریت بود.
با چرخشی مایل به راست، نگاهی به سطح زمین انداختم. لشکرهای مکانیزه دشمن در ستون های منظم با ادوات و تجهیزات کامل در منطقه ای وسیع گسترده شده بودند. بر اساس برنامه پروازی به جایی رسیده بودیم که باید بمب های مان را رها می کردیم. برای این که فیوز بمب ها عمل کند، می بایستی ارتفاع را تا حد زیادی کم می کردم. هر چند از لحاظ ایمنی این کار درست نبود زیرا رفتن در میان ابرهای C.B که ارتفاع آنها ممکن بود به چند کیلومتر برسد و بر اثر توده های سنگین ابر با یکدیگر رعد و برقی به میزان یک میلیون ولت برق ایجاد شود و همین امر باعث می شد تا ارتعاشات و تکان های شدیدی به هواپیما وارد شده و در یک چشم به هم زدن هواپیما به دو نیم شود.
به ستون تجهیزات دشمن حمله ور شدیم
لیدر دسته و به تبع او دسته پروازی، این خطر را با آغوش باز پذیرفتند و به خاطر رسیدن به آرمانی که آن را عزت و شرف می دانستند، همگی به داخل ابرها رفتیم. خلبانان شماره 1و2و3 به ترتیب در حالت های مناسب بمب های خود را به فاصله چند ثانیه بر روی هدف ریختند. انتخاب زمان انجام ماموریت در واپسین لحظات روز باعث غافلگیری دشمن شده بود. اصابت دقیق بمب ها بر روی اهداف، اغتشاش و سر درگمی عجیبی در بین دشمن به وجود آورده بود.
صدای ناشی از انفجار تانک ها و مهمات، خواب خوش پدافند دشمن را بر هم زد. به همین دلیل بدون هدف، گلوله های شان را شلیک می کردند. اما تاکتیک های به موقع همرزمانم مانع از اصابت آنها به هواپیما می شد. به یکباره به خودم آمدم. حالا نوبت من بود که بمب ها را بریزم. روی هدف رسیده بودم. هواپیما را به ارتفاع مناسب بردم. تمامی افکارم را روی دکمه پرتاب متمرکز کردم و علامت نشانه گیری درست وسط هدف قرار گرفته بود. در این لحظه دکمه رها کننده بمب ها را فشار دادم. گردش به راست کردم تا خودم را در پناه دسته پروازی قرار دهم.
دسته پروازی را گم کردم
داشتم شیرینی انجام دادن موفقیت آمیز ماموریت مان را مزه مزه می کردم که متوجه شدم از دسته پروازی جا مانده ام. یک لحظه نفس در سینه ام حبس شد. نبودن دستگاه ناوبری باعث شده بود تا در میان توده ابرهای سیاه هواپیمای خودم را به سختی مهار کنم. ناگهان با صدای رعد و برق که شبیه صدای مسلسل بود، احساس کردم که هواپیما مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفته است. یک دستم روی دستگیره صندلی پران و یک دست دیگرم روی استیک هواپیما بود. نمی دانستم باید هواپیما را به چه سمتی هدایت کنم. هر لحظه امکان داشت هواپیما به زمین بخورد، زیرا ارتفاع ابر خیلی نزدیک زمین بود و هیچ راهی برای خروج از آن وجود نداشت. کاملاً نا امید شده بودم از ته قلبم گفتم:
- یا زهرا ...
و با بردن این نام مقدس آرامش گرفتم.
از ابر خارج شدم ولی هنوز نمی دانستم کجا هستم
در همان حال که دستم روی استیک هواپیما بود، احساس کردم که دارم از ابر خارج می شوم. حالا باید هواپیما را به داخل کشور می بردم. تنها وسیله ناوبری من یک قطب نمای معمولی بود. با شناختی که از پروازهای گشت هوایی از منطقه به دست آورده بودمف سعی کردم پرواز را در سمتی حدود 60 الی 90 درجه به سوی ایران ادامه دهم. برای این که وسعت دیدم زیاد شودف اوج گرفتم. موج فرکانس رادیو را چرخاندم تا موقعیت خود را به دوستانم اطلاع دهم. ولی رادیو به خاطر قرار گرفتن هواپیما در ابر c.b از کار افتاده بود. در همان سمت به طرف پادگان نظامی به پرواز ادامه دادم. ناگهان با شلیک آتش پدافند توپ ها و گلوله های خودیف پی بردم که ا ز منطقه ای وارد حریم هوایی کشور شده ام که خارج کریدور پروازی ورود هواپیمای خودی است. برای این که از دست آتشبارهای خودی در امان باشم، ارتفاع هواپیما را کم کردم. همکاران خلبانم که نتوانسته بودند از طریق تماس رادیویی با من ارتباط برقرار کنند، فکر کرده بودند که من دچار سانحه شده ام. به همین دلیل بلافاصله با پایگاه تماس گرفته و برای جست وجو و نجات من، تقاضای هلی کوپتر کرده بودند.
سرانجام با کمک یک هواپیمای دیگر نجات پیداکردم
داشتم در آسمان کشور به پرواز ادامه می دادم که یکی از هواپیماهای خودی را که به علتی از دسته پروازی جدا شده بود، دیدم. به خلبان آن هواپیما با علایم و نشانه های صوری فهماندم که به علت نقص دستگاه ناوبری و رادیو موقعیت و سمت خود را از دست داده و از دسته پروازی جا مانده ام. او نیز با اشاره از من خواست تا در کنارش پرواز کنم.
با هم به پایگاه رسیدیم. بازگشت از هر ماموریت جنگی شروع یک زندگی دوباره است.آن موقع ارزش زنده بودن و دوست داشتن معنا پیدا می کند ...
به دنبال دسته پروازی چرخ های هواپیما را بر روی باند پایگاه زدم. وقتی هواپیما را به داخل آشیانه بردم و پیاده شدم نگاهی به آن انداختم. تمام بدنه اش به غیر از کاناپی بر اثر برخورد با ابرc.b شکسته و فرو رفته بود. در شیلتر در کنار هواپیمایم ایستادم و خدا را سپاس گفتم از این که در اولین ماموریتم سربلند شدم.
نفوذ پنهانی روس ها در ایران !
دوران بازنشستگی و...
spدوست داشتنی در تور اروپا(استکهلم)
کوچک و پرتلاش
به یاد اصفهان
نو رسیده تابان ایر
دوستان عزیز و گرامی همانطور که اطلاع دارید و در گذشته نیز در همین مورد بحث هایی در وبلاگ صورت پذیرفته بود تبلیغات نقش بسیار مهمی در جنگ ها بازی می نماید تا حدی که برخی کارشناسان اعتقاد دارند طرفی در یک جنگ پیروز است که بتواند افکار عمومی را به سمت خود جلب نماید یعنی طوری وانمود سازد که در هر صورت پیروزی از آن اوست این سیاست اگرچه امروزه نقش حیاتی خود را پیدا نموده است ولیکن از سالیان دور نیز مورد اهمیت واقع شده به نحوی که در زمان جنگ جهانی دوم نیز از پوستر ها و اعلامیه ها جهت تهییج افکار عمومی به نفع خود و جذب نیرو و افزایش اعتماد به نفس استفاده می شده در ادامه تعدادی از همین پوستر ها را برای نمایش خدمت شما بزرگواران ارائه می نمائیم البته با یک سوال و آن این که امروزه از چه ترفند ها و روش هایی می تواند جهت رسیدن به اهداف فوق الذکر استفاده نمود؟منتظر پاسخ شما بزرگواران هستیم.با تشکر
رزمندگان آماده شکستن حصر آبادان بودند
رزمندگان اسلام در تلاش بودند تا به هرنحوه ممکن حصر آبادان را شکسته و نیروهای دشمن را عقب بزنند اینکار باید انجام می شد ولی مشکل بزرگ تهاجم های گاه و بیگاه دشمن از طریق هوا بود به همین جهت تصمیم گرفته شده بود که نیروی هوایی پوشش لازم را در آسمان به نیروی های خودی بدهد به همین منظور یک نفر افسر اطلاعات و عملیات نیروی هوایی به منطقه اعزام شده بود تا در هنگام تهاجم هوایی دشمن به گشتی های خودی مختصات منطقه را اطلاع دهد تا آنان خود را برای درگیری آماده کنند . این پروازها از نیمه اول اردیبهشت ماه سال 1360 آغاز شده بود و روزانه گشتی های نیروی هوایی آماده نبردهای هوایی با هواپیما و هلی کوپترها دشمن بودند .
برای پوشش هوایی فانتومها به پرواز در آمدند
روز پنجم اردیبهشت سال 1360 بود طبق روال همیشه قرار شد دو فروند جنگنده فانتوم مسلح به موشکهای هوا به هوا به پرواز درآیند و وظیفه گشت هوایی منطقه را برعهده گیرند .
در توجیهات قبل از پرواز ذکر شد که محل عملیات مرزهای غربی کشور است و تانکرسوخت رسان نیز در نزدیکی محل حضور دارد بعد از توجیهات خلبانان به اتاق تجهیزات رفته و سپس به سمت آشیانه هواپیماها حرکت کردند راس موعد مقرر دو فروند فانتوم از پایگاه سوم شکاری به هوا برخاستند همزمان نیز یک فروند تانکر سوخت رسان نیز با پرواز از پایگاه یکم به نزدیکی محل گشت هوایی اعزام شد .
منطقه عملیاتی برفراز نیروهای رزنمده اسلام بود . جنگنده ها با رسیدن به نقطه ایذایی با تغییر فرکانس آماده تماس افسر رابط شدند .
لحظاتی بعد صدای افسر رابط شنیده شد که با صدایی بلند درخواست کمک می کرد و می گفت هلی کوپترهای دشمن آنها را زیر رگبار گرفتند . درنگ جایز نبود جنگنده بلافاصله تغییر سمت داده و به سرعت به سوی منطقه عملیات رهسپار شدند . لحظاتی بعد جنگنده ها از قسمت شمال غربی منطقه عملیاتی وارد صحنه شدند و با مشاهده هلی کوپترهای دشمن آنها را زیر رگبار مسلسل گرفتند جنگنده ها از هر طرف به سمت پرنده های دشمن شلیک می کردند و دشمن که توانایی مقابله با جنگنده های ایرانی را نداشت پا به فرار گذاشت . نیروهای پدافندی دشمن که متوجه حضور جنگنده های ایرانی شده بودند از هر طرف به سمت آنها آتش گشوده بودند . حالا نوبت یگانهای زمینی دشمن بود که جواب شلیکهای بی امان خود را بگیرند .
جنگنده ها با کم کردن ارتفاع برروی نیروی دشمن ، شروع به تیراندازی به سمت آنها نمودند دشمن که تصور نمی کرد خلبانان ایرانی جرات حضور در این منطقه را داشته باشند بی هدف به هر سوی تیراندازی می کرد جنگنده ها با عبور از روی سر نیرویهای دشمن و وارد آوردن تلفات به آنها بلافاصله اوج گرفته و از منطقه دور شدند .
برای سوخت گیری یکی از فانتوم ها اقدام نمود
با توجه به این فعل و انفعالات سوخت هواپیماها کم شده بود و آنها چاره ای جز ترک منطقه نداشتند لذا هر دو با گردش سریع به سمت تانکر سوخت رسان تغییر سمت دادند . با توجه به دوری منطقه سوخت گیری از منطقه عملیاتی جنگنده باید بلافاصله بعد از سوخت گیری به سمت منطقه بازمی گشتند لحاظاتی بعد هر جنگنده به منطقه سوخت رسانی رسیده و بعد از سوخت گیری تغییر سمت داده به سمت منطقه عملیاتی رهسپار شدند .
با رسیدن به نزدیکی منطقه عملیاتی خلبانان با رابط زمینی تماس گرفتند و جویای اوضاع منطقه شدند که وی نیز در پاسخ به آنها گفت : به محض خروج شما از منطقه عملیاتی هلی کوپترهای دشمن مجددا به منطقه بازگشته و آنها را زیر آتش گرفتند . هرچه زودتر خودتون رو برسونید .
با رسیدن به منطقه عملیاتی هر دو جنگنده آماده شیرجه و یورش دوباره شدند . تعقیب گریز ادامه داشت تا اینکه هلی کوپترهای دشمن راهی بجز فرار برای خود پیدا نکردند . همه چیز بخوبی پیش رفته بود ولی این پایان کار نبود هلی کوپترهای دشمن با توجه به شرایط منطقه درخواست اعزام جنگنده های میگ را به منطقه کرده بودند .
دو فروند میگ دشمن هدف قرار گرفت ولی ...
جنگنده های ایرانی مسرور از این پیروزی در حال اوج گیری بودند که ناگهان کمک خلبان یکی از جنگنده ها به خلبان اطلاع داد که یک فروند میگ 21 دشمن در تعقیب آنهاست تعقیب گریز مجددا شروع شده بود راهی بجز درگیری باقی نمانده بود . خلبان با انجام مانورهای متعدد توانست هواپیمای دشمن را دور زده و آنرا در جلوی خود قرار دهد . خلبان عراقی که خو درا در دام جنگنده ایرانی می دید با قرار دادن قدرت موتور هواپیمای خود در حالت 100 درصد پا فرار گذاشت ولی باری هرگونه عکس العملی دیر شده بود خلبان ایراین با روشن کرده پس سوز در حالتی برتری قرار داشت و در لحظه مناسب شروع به تیراندازی به شمت میک عراقی نمود ثانیه های بعد میگ عراقی به تلی از آتش تبدیل شد و خلبنان ایرانی از این بابت خیلی مسرور بودند که ناگهان اتفاقی که نباید بیافتد افتاد یک فروند میگ 21 عراقی از غفلت آنها استفاده کرده بود و در پشت سر آنها قرار گرفته بود در یک آن یک فروند موشک هوا به هوا به سمت جنگنده ایرانی رها کرد ثانیه هایی بعد هواپیمای شماره یک مورد هدف قرار گرفت . خلبان در این شرایط می دانست اگر به مسیر ادامه دهد بطور حتم مورد اصابت دومین موشک نیز قرار می گیرد لذا سریعا سرعت را افزایش داد و شروع به کاهش ارتفاع نمود با توجه به تعقیب و گریزها هواپیماها در نزدیکی مرز قرار داشتند .
در طرف دیگر هواپیمای فانتوم دیگر در پشت سر میگ بخت برگشته قرار گرفته بود خلبان میگ عراقی که با خوشحالی در حال اعلام هدف قرار دادن یک فروند فانتوم ایرانی به پایگاه خود بود ناگهان همه چیز را برباد یافته دید رادار هواپیمای او نشان می داد که یک تیر موشک هوا به هوای حرارتی به دنبال اوست . خلبان عراقی تا خواست عکس العمل نشان دهد مورد هدف قرار گرفت او که در نزدیکی مرز قرار داشت با هر زحمتی که بود از مرز گذشت ولی جنگنده او دیگر توانایی ادامه نداشت و او مجبور به ترک هواپیمای خود شد .
پرواز باسختی انجام می شد
شرایط بسیار دشوار بود فانتوم ایرانی از پایگاه خود فاصله داشت و با این شرایط تقریبا ممکن نبود بتواند به پایگاه مراجعه نماید . خلبان با کاهش ارتفاع خود را به منطقه کوهستانی رساند و با قرار گرفتن در لابه لای کوه ها از صحنه درگیری دور شد در این هنگام او بخاطر شرایط بدی که داشت از پایگاه طلب کمک کرد که بدلیل فاصله زیاد و قرار گرفتن در دره های کوهستانی رادار نمی توانست صدای او را بشنود .
دقایقی بعد هواپیما با رسیدن به ارتفاعات مرزی موفق به تماس با رادار گشت و وضعیت را تشریح نمود از شواهد معلوم بود که جنگنده به سختی آسیب دیده است .
خلبان به سختی از ناحیه کمر احساس درد می کرد ولی مصمم بود به هر قیمتی هواپیما را به زمین بنشاند
در سمت دیگر پایگاه در آماده باش کامل بود همگی پرسنل خود را برای یاری رساندن به خلبانان آماده می کردند . خلبان با نزدیک شدن به فرودگاه سرعت را کاهش داد که در این هنگام متوجه یک اسکال بزرگ شد . سرعت جنگنده وقتی کمتر از 400 کیلومتر می شد دیگر قابل کنترل نبود از طرفی اگر قرار بود با همین وضعیت فرود آیند به طورحتم لاستیکهای جنگنده طاقت نمی آورد در این دقایق اوج اضطراب بر خلبانان وارد می شد آیا موفق به فرود می شوند در صورت خارج شدن از باند فاجعه ای بزرگ رخ می داد .
هواپیما آماده فرود اضطراری بود
خلبان از دور باند فرود را می دید اطراف باند مملو از پرسنل و ماشینهای آتش نشانی و اورژانس بود . جنگنده لحظه به لحظه به باند نزدیکتر می شد خلبان تصمیم گرفت در قسمت ابتدایی باند چرخها را به زمین برساند تا مسافت بیشتری جهت کنترل هواپیما در اختیار داشته باشد .
بالاخره چرخهای هواپیما باند را لمس نمود سرعت بسیار بالا بود و هواپیما غیر قابل کنترل خلبان از کمک می خواهد در فشردن پدال ترمز او را یاری نماید . جنگنده زوزه کشان به انتهای باند نزدیک می شد و همه منتظر بودند ببینند ایندو موفق می شوند و بالاخره هواپیما در آخر باند رسید هواپیما به سختی برروی باند حرکت می کرد و خلبان بعد از دقایقی با رساندن هواپیما به راه خروجی آنرا متوقف کرد .
معجزه ای بزرگ رخ داده بود
همه پرسنل خوشحال و شادمان از این پیروزی خلبانان را در آغوش کشیدند . خلبان لحظاتی بعد با نگاه کردن به انتهای هواپیما متوجه لطف و عنایت بی دریغ خداوند به آنها شد نصف سکان عمودی و انتهای سکان افقی جدا شده بود و محفظه پس سوز موتور نیز بر اثر انفجار ترکیده بود طبق دستورالعملهای پروازی این هواپیما تحت هیچ شرایطی قابل پرواز نبود و قاعدتا نمی تونست پرواز کنه ولی این جنگنده با مهارت خلبانان خود از داخل خاک عراق به همین شکل به ایران بازگشته بود .
خلبان با خود ماجراهای روز را مرور می کرد بعد از چهار ساعت و نیم پرواز ممتد با این هواپیمای آسیب دیده شکی نیست که زنده ماندن فقط لطف خدا بوده و بس .
http://www.iranian-airforce.blogfa.com