مجله هوایی

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتراوج بگیری کوچکتر دیده می شوید

مجله هوایی

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتراوج بگیری کوچکتر دیده می شوید

گفت‌وگوی مفصل و خواندنی با یک فضانورد روسی؛

 

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، الکساندر بالاندین فضانورد و مهندس طراح سامانه‌های فضایی روسیه، در مأموریت‌های فضایی روسیه شرکت داشت و به ایستگاه فضایی سفر کرده است، برای آشنایی بیشتر با زندگی فضانوردان خبرنگار فارس در مسکو با وی گفت‌وگو کرده است.

مشروح این گفت‌گو در ذیل آمده است:

فارس: کوتاه و مختصر درباره خودتان سخن بگوئید.

بالاندین: من 30 ژوئن 1953 در فرایزینو از استان مسکو روسیه به دنیا آمدم. پدرم نظامی و مادرم معلم بود. متأهل هستم. یک دختر و یک پسر به نام‌های یولیا و الکسی دارم. در سال 1976 آموزشگاه عالی فنی مسکو به نام بائومان را تمام کردم و از همان سال در مؤسسه طراحی و ساخت سامانه‌های فضایی «انرگیا» مشغول به کار شدم. 2 سال بعد، مسئولان این مؤسسه مرا به کمیسیون گزینش فضانوردان معرفی کردند و توانستم از تمامی مراحل به خوبی بگذرم و به دانشگاه گاگارین وارد شوم تا برای سفر به فضا دوره آموزش‌های ویژه را آغاز کنم. نخستین و تنها پرواز فضاییم را در 1990 انجام دادم که حدود 5 ماه طول کشید.

فارس: زمان بین سال 1978 تا 1990شما آموزش می‌دیدید؟

بالاندین: داوطلبان به طور معمول دوره آموزش 2 ساله‌ای را می‌بینند و بعد از آن باید در امتحان شرکت کنند. چنانچه آزمون را با موفقیت بگذرانند، رسما عنوان « فضانورد» به آنها داده می‌شود. پس از آن، فضا‌نورد باید ضمن انجام مداوم تمرین‌ها و دوره‌های دانش افزایی، صبر کند تا به تخصص او برای یک پرواز نیاز باشد و یا به دلایل دیگر، برای سفر به فضا انتخاب شود. تمرین و آموزش ویژه آن پرواز را با دیگر فضانوردان انتخاب شده برای آن مأموریت می‌بیند که معمولا بین 3 تا 6 ماه طول می‌کشد. البته تا زمان انتخاب قطعی برای یک پرواز مشخص، ممکن است بارها به عنوان عضو علی‌البدل گروه‌های پروازی انتخاب شود و آموزش ببیند اما پرواز نکند.

فارس: می‌گویند سفر به فضا در روحیه شما چه تغییری ایجاد کرد؟

بالاندین: نه فقط من بلکه سفر به فضا در بیشتر فضانوردان و شاید بتوان گفت در همه آنها تغییر و تحولات عجیبی به وجود می‌آورد که نمی‌شود دلیل آن را تشریح کرد. مثلا من قبل از سفر به فضا به طبیعت کمتر علاقمند بودم. از شهرها و نشانه‌های توسعه صنعتی خوشم می‌آمد. بیاد ندارم که تمایلی به شعر و هنر داشته باشم. اما در زمان سفرم به ایستگاه مداری میر، رفته رفته متوجه تغییری در روحیه‌ام شدم. به تدریج به نقاشی کشیدن و شعر گفتن علاقه‌مند شدم. جالب آن که توانایی این کار را هم در خودم یافتم. من در اوقات فراغتم شروع کردم به کشیدن نقاشی و گفتن شعر، گرچه هنوز آنها را چاپ نکرده ام اما این مجموعه برایم بسیار عزیز است.
در بازگشت به زمین متوجه شدم بر روی این سرزمین مادری، چیزهای زیبا و جالبی وجود دارد که من قبل از سفر آنها را نمی‌دیدم. من امروز وقتی به جنگل و صحرا می‌روم خیلی دقت می‌کنم که گلی را لگد نکنم. درختان، رودخانه‌ها، گل‌ها و پروانه‌ها برایم زیبایی عجیبی پیدا کرده‌اند که قبلا آن را نمی‌دیدم. همان طور که گفتم تقریبا همه دوستانی که من می‌شناسم و بعد از سفر به فضا تغییر روحیه پیدا کرده‌اند و نگاهشان به زندگی عوض شده است.

خبرنگار فارس: هدف از ماموریت شما چه بود؟

بالاندین: طبق برنامه ایستگاه مداری میر، باید همیشه ساکنانی می‌داشت که در آن فعالیت کنند. یعنی بر خلاف ایستگاه‌های فضایی قبلی که ممکن بود ماه‌ها به شکل بدون سرنشین در مدار بچرخند، میر گروه‌های کشیک دائمی داشت . هر گروه، ایستگاه را از نفرات قبل تحویل می‌گرفت و پژوهش‌های علمی و فنی آنها، همچنین برنامه‌های جدیدی در زمینه‌های مختلف پزشکی، فناوری، ستاره‌شناسی، زمین شناسی و غیره را به انجام می‌رساند و پس از خاتمه مأموریت به فضانوردان بعدی تحویل می‌داد. ما هم چنین وظیفه‌ای داشتیم.

فارس: وقتی برای نخستین بار زمین را از آن بالا مشاهده کردید چه حسی داشتید؟

بالاندین: دیدن زمین از آن بالا ، هم به انسان احساس نشاط می‌دهد و هم غم. وقتی برای نخستین بار آنرا دیدم خیلی شگفت زده شدم. زیبایی عجیبی دارد. اما وقتی مدتی در مدار زندگی می ‌کنی و از آن بالا می‌بینی که انسان‌ها با این جواهر با ارزش آفرینش چگونه رفتار و مرتبا آنرا تخریب می‌کنند غمگین می‌شوی. دوست داری در بازگشت به زمین یک بلندگو برداری و در سراسر جهان بگردی و فریاد بزنی که ای انسان‌ها، این سیاره زیبا را با آلودگی‌های محیط زیستی، با نابودی جنگل‌ها، با از بین بردن زیبایی‌هایش ، نابود نکنید. دیدن تغییرهای منفی در چهره زمین به دلیل بی‌توجهی انسان ها ناراحت کننده است.

فارس: سفر شما حدود 5 ماه طول کشید و ما می دانیم سفر گاگارین تنها یک ساعت و چهل و هشت دقیقه بود. چه فرقی بین سفرهای اولیه و سفر‌های فضایی فعلی هست؟

بالاندین: در سال‌های نخستین، فضانوردانی مثل گاگارین تنها به فضا می‌رفتند تا به سوال‌های اولیه دانشمندان در مورد شرایط زندگی در خارج از زمین پاسخ بگویند. در آن زمان، سوال‌های ابتدایی مثل خوردن و خوابیدن در فضا مطرح بود و کسی به طور قطع و یقین نمی‌توانست به این سوال‌ها جواب دهد. ناو‌های کیهانی هم کوچک بودند و توان پروازهای طولانی را نداشتند. به همین دلیل، سفر های فضایی کوتاه بود اما با ساخت ایستگاه‌های فضایی، امکان پروازهای طولانی‌تر به وجود آمد. این ایستگاه‌ها به فضانوردان اجازه دادند در فضایی بازتر نسبت به ناوهای کیهانی، با شرایط مناسب‌تری زندگی کنند. در این ایستگاه‌ها، ما امکان پیدا کردیم که از خورد و خوراک مناسب‌تر، محل خواب، امکان نظافت شخصی و از همه مهمتر استفاده از تجهیزات پزشکی و ورزشی مناسبی استفاده کنیم.

فارس: تجهیزات ورزشی برای چه نیازتان می‌شد؟

بالاندین: بدن انسان برای زندگی در شرایط زمینی آفریده شده است. اقامت در محلی که جاذبه در آن وجود ندارد، ماهیچه ها را تنبل و نظام بدن را برهم می‌زند. استخوان‌ها به دلیل جذب نشدن کلسیم ترد و شکننده می‌شوند و مشکلات متعدد دیگری برای بدن به وجود می‌آید. برای جلوگیری از عواقب خطرناک شرایط بی‌وزنی، ما از دستگاه‌های ورزشی مختلفی مثل میدان دو دوار، دوچرخه ثابت و غیره استفاده می‌کنیم. همچنین لباس‌های ویژه‌ای را باید در ایستگاه فضایی بپوشیم که در ساخت آن از رشته‌های لاستیکی استفاده شده و اگر دست و پایمان را شل کنیم، روی سینه جمع می‌شود به همین دلیل باید مرتبا به آنها فشار بیاوریم و این باعث تقویت ماهیچه‌ها می‌شود. روی هم رفته از تجهیزات و روش‌های مختلفی برای حفظ توانایی‌ها استفاده می‌شود تا فضانورد پس از برگشتن به زمین دچار مشکل نشود.

فارس: از سفرتان به فضا بگویید که چه دیدید و چگونه گذشت؟

بالاندین: من در این سفر با ولادیمیر سالاویف همسفر بودم. پرواز ما با پرتاب سایوز تی.ام-9 در 11 فوریه 1990 از سکوی پرتاب شماره-1 در بیکونور شروع شد. این همان سکویی بود که یوری گاگارین از آن راهی فضا شد. ناو کیهانی ما، دو روز بعد، به طور خودکار به مجتمع مداری میر پهلوگیری کرد. در جریان سفر، غیر از برنامه‌های معمولی که در ماموریت‌های فضایی صورت می‌گیرد، اتفاق‌های جالبی برای ما افتاد، مثلا به دنیا آوردن اولین موجود زنده در فضا. جریان از این قرار بود که از زمین و با یکی از سفینه‌های باربری بدون سرنشین، برای ما 45 تخم بلدرچین فرستادند. ما آنها را در دستگاه پرورش جوجه قرار دادیم که در ایستگاه بود. دستگاه جوجه کشی، تمام شرایط لازم از نظر گرما و رطوبت حتی وسیله‌ای جهت چرخاندن تخم‌ها را فراهم می‌کرد. از میان 45 تخم، فقط شش جوجه به دنیا آمدند. گرچه جوجه‌های فضایی از نظر ظاهری کاملا سالم بودند ولی متاسفانه چهار جوجه نتوانستند با شرایط بی‌وزنی کنار بیایند. آنها نمی‌توانستند چیزی بخورند. من و سالاویف خیلی سعی کردیم به آنها غذای مخصوص جوجه‌ها را بدهیم ولی نشد. بعد از چند روز از مردند و فقط دوتا باقی ماندند.

فارس: شما چطور در فضا غذا می‌خوردید و یا آب می‌آشامیدید؟

بالاندین: مسئله خوردن غذا و آشامیدنی‌ها البته سال‌ها است که حل شده. فضانوردان اولیه مثل گاگارین، از غذاهایی خمیری شکل در بسته‌بندی شبیه خمیر دندان استفاده می‌کردند. اما بعدا بتدریج و با بزرگتر شدن فضاپیماها و پیشرفت‌های فناوری، از امکانات بهتری بهره گرفتند. در ایستگاه‌های فضایی مثل میر و یا امروز در ایستگاه بین‌المللی فضا مرتبا سفینه‌های باربری برای آنها، آب و مواد غدایی می‌برند. البته به جز میوه‌های تازه، بقیه مواد غذایی به شکل کنسرو هستند. در آنجا هم یخچال هست و هم اجاق برقی، به همین دلیل ما مشکلی به لحاظ تغذیه نداشتیم. حتی اگر هوس چیزی می‌کردیم، با سفینه باربری بعدی برایمان می‌فرستادند. البته فضانوردان در زمان سفر‌های فضایی باید از رژیم غذایی خاصی پیروی کنند که به سلامتی آنها صدمه نزند. مثلا چاق نشوند چون در این صورت مشکلات مختلفی به وجود می‌آید. برای خوردن نوشیدنی‌ها هم فکر شده و ما از طریق آبفشان‌ها آب می‌نوشیدیم و با کیسه‌های پلاستیکی که در آنها چای کیسه ای و قهوه وجود دارد، با افزودن آب گرم، می‌توانیم چای یا قهوه درست کنیم.

فارس: آیا درست است که سفر به فضا باعث بلندی قد می‌شود؟

بالاندین: جواب این سوال هم بله است و هم نه!! قضیه از این قرار است که در زمین و تحت جاذبه موجود، ستون فقرات بهم فشرده می‌شود. در فضا به دلیل رهایی از این وضعیت، مهره های ستون فقرات، در درازمدت از هم باز شده و فضانورد ظاهرا چند سانتیمتری قد می‌کشد. البته در فضا این وضعیت با پوشیدن لباسی که قبلا گفتم تا حدودی کنترل می‌شود و در بازگشت به زمین هم بتدریج برطرف شده و فضانورد قد عادی خود را به دست می‌آورد. مواردی هم داشتیم که فضانورد بیش از اندازه قدش بلند شده بود و در صندلی خودش جا نمی‌گرفت و مجبور شد مدت زمان زیادی را در آن لباس مخصوص بگذراند.

فارس: مثلا دفع فضولات و یا خواب و یا دیگر نیازهای بدنتان را چگونه تأمین می‌کردید؟

بالاندین: در ایستگاه‌های فضایی از جمله میر، از توالت‌های ویژه استفاده می‌شود که با خاصیت مکش کار می‌کنند. مدفوع فضانوردان، به جز نمونه‌های آزمایشی که در بسته‌بندی مخصوص جمع‌آوری و برای بررسی به زمین آورده می‌شود، به همراه زباله‌های دیگر، در فضا رها می‌شود. ادرار فضانوردان، تصفیه و در دستگاه‌های تجزیه موجود در ایستگاه فضایی به هیدروژن و اکسیژن تبدیل و مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در مورد خواب هم ما مشکلی نداشتیم. در ایستگاه مداری میر، همچنین در ایستگاه بین‌المللی فضا، هر فضانورد، کیسه خواب مخصوص خود را دارد و در آن می‌خوابد. این کیسه خواب‌ها به شکل عمودی قرار می‌گیرند و فضانورد به صورت ایستاده می‌خوابد اما به دلیل نبودن جاذبه، تفاوتی با خواب افقی حس نمی‌شود.

فارس: آیا در زمان سفر، شما با مشکل و یا لحظه‌های خطرناک و بحرانی هم مواجه شدید؟

بالاندین: به طور کلی می‌توان گفت سفر به فضا هر لحظه‌اش خطرناک است و ممکن است اتفاق پیش‌بینی نشده‌ای رخ دهد. ما هم لحظه‌های بحرانی مختلفی داشتیم. به طور مثال، مجتمع مداری میر از چند بلوک مختلف که جداگانه به فضا پرتاب شدند و در مدار به هم پیوستند، به وجود آمد. یکی از این بلوک‌ها با نام کریستال در زمان سفر ما به فضا پرتاب و باید به میر متصل می‌شد. ولی در حالی که همه منتظر اتصال آن بلوک به ایستگاه بودیم، موتور کریستال از کار افتاد. من و همکارم سالاویف که نزدیک شدن کریستال را رصد می‌کردیم به مرکز هدایت پرواز گفتیم فکر می‌کنیم یکی از موتورهای مانور فرعی، کارش را درست انجام نداده به همین دلیل رایانه موجود در کریستال، موتور را خاموش کرده است. کارشناسان در زمین به مشورت نشستند و سرانجام در حرکت بعدی موتور جانشین مورد استفاده قرار گرفت و کریستال با موفقیت پهلوگیری کرد.
اما اوج خطر و هیجان در راهپیمایی فضایی من و سالاویف بود. ما با دوربین نصب شده در بخش بیرونی ایستگاه مداری، می‌توانستیم شاهد وقایع خارج از ایستگاه باشیم. یک بار ضمن رصد بدنه بیرونی، متوجه شدیم تکه‌هایی از عایق حرارتی بخش برودتی ناو سایوز، از محل خود خارج شده‌اند. این مشکل می‌توانست جان ما را در زمان بازگشت به زمین به خطر بیاندازد. بنا به دستور کارشناسان مرکز هدایت پرواز، ما باید یک راهپیمایی فضایی می کردیم و این عایق‌ها را در جای خودشان قرار می‌دادیم. از زمین برای ما برنامه عملیات و مسیر کار را فرستادند اما زمانی که ما برای انجام این برنامه از ایستگاه خارج شدیم و به طرف ناو سایوز رفتیم متوجه شدیم، کارشناسان مرکز هدایت پرواز متوجه نشده‌اند که در سر راه ما یک آنتن قرار دارد و ما نمی‌توانیم با وجود این آنتن خود را به ناو سایوز برسانیم. ما باید بر می‌گشتیم و از طریقی دیگر خود را به ناو می‌رساندیم. راهپیمایی در فضا بسیار سخت و پیچیده است و انرژی زیادی از فرد می‌گیرد. برای هر متر جلو رفتن شما باید چند کار مختلف انجام دهید. در کمربند فضانورد دو کابل وجود دارد که به قلابی متهی می‌شود . برای هر قدم باید یکی از قلاب‌ها باز شود و به پله بعدی نردبان مانند فلزی که به صورت افقی بر روی بدنه خارجی ایستگاه نصب است قلاب شود سپس قلاب بعدی را باز کرد و به عمین ترتیب جلو رفت. این در حالی است که هیچ تکیه گاهی هم وجود ندارد. به جرات می‌شود گفت هر ساعت کار در بیرون از سفینه برابر 4 تا 6 ساعت کار بدنی در زمین انرژی می‌برد. بطور مثال در همین راهپیمایی ما به قدری خسته شده بودیم که مسافتی نزدیک به 30 متر را ظرف 3 ساعت طی کردیم. ضمنا باید توجه داشت که ظرفیت اکسیژن موجود در لباس‌ها هم مشخص است و فضانورد باید خود را به موقع به داخل ایستگاه فضایی برساند. من در جریان تعمیر سپر حرارتی سایوز که بعد از یک رهپیمایی طولانی انجام شد، به قدری خسته شدم که از مرکز هدایت پرواز به من گفتند علایم پزشکی ارسالی ضعف مفرط بدنی را نشان می‌دهد و دستور دادند کار را به سالاویف واگذار کنم. به هر حال، زمانی که ما بعد از تعمیر به ایستگاه برگشتیم، نزدیک به نیم ساعت بیشتر از حد قانونی در بیرون از ایستگاه فعالیت داشتیم و ذخیره اکسیژه و برق لباس رو به پایان بود. ما داخل ایستگاه شدیم و کابل‌های ارتباطی را قطع کردیم و زمانی که به محل اصلی رسیدیم نزدیک به نیم ساعت بود که با مرکز کنترل تماس نداشتیم. در آنجا شنیدیم که مسئول تماس با صدای گرفته و آرام می‌پرسید: بچه ها شما کجا هستید؟ زنده‌اید. آنها فکر می‌کردند ما نتوانسته‌ایم به داخل ایستگاه برگردیم و مرده‌ایم!! وقتی به آنها جواب دادیم غوغایی برپا شد و همه خوشحال و سرحال شدند. به همان اندازه که من در سفر به سرزمین زیبای گیلان در ایران سر حال شدم!!

فارس: شما به ایران سفر کرده‌اید، سفرتان چگونه بود؟

بالاندین : سفر به ایران سفر عجیبی بود که امیدوارم تکرار شود. من با تصورات خاصی به ایران آمدم. مرا می‌بخشید به هر حال رسانه‌های گروهی، امروزه می‌توانند با تصویرسازی‌هایی چهره سرزمین‌ها و مردم را به طوری غیر واقعی نشان دهند. من هم تا حدودی تصورات اشتباهی راجع به ایران داشتم. گرچه با دعوت کننده سال‌هاست دوست هستم اما باز هم با نوعی تشویش پذیرفتم به ایران بیایم. در آنجا بود که با واقعیت‌های ایران امروزی آشنا شدم. با مردم و سرزمینی که برایشان احترام بسیار قائل هستم. خیلی از تصویرهای ساخته شده در ذهنم را پاک کرد. خانواده‌هایی بسیار بامحبت، مردمی مهمان دوست، جوانانی فرهیخته، ملتی عاشق علم ودانایی و سرزمینی آباد و زیبا البته متاسفانه با پایتختی پرترافیک و شلوغ که موتور سوارهایش تابع هیچ قانونی نبودند!! چند نفر روی یک موتور، حتی با بچه کوچک و در خیابان و پیاده رو حرکت می‌کردند. از این دو مورد یعنی موتور سوارها و خیابان‌های پرترافیک که بگذریم، کشوری زیبا و افسانه‌ای و مردمی فوق‌العاده دارید. جالب است که فردی که رانندگی ماشین ما را بر عهده داشت حتی در همان شلوغی و ترافیک، باز هم روحیه‌اش را از دست نمی‌داد و پر نشاط و با چهره‌ای خندان تلاش می‌کرد خستگی ترافیک به ما تاثیر نگذارد.

فارس: از چه شهرهایی دیدن کردید؟

بالاندین : من بجز دو روز پایانی سفرم، در تهران بودم و در جمع دانشجویان و کارشناسان ایرانی شرکت کردم. برای من این تماس‌ها بسیار جالب بود. به چشم خودم دیدم که چطور در کشور شما علاقه به علم در حال رشد است. در گردهمایی‌های مختلفی به مناسبت هفته فضا شرکت کردم. در این جلسه‌ها به سوالات آنها پاسخ دادم. خیلی هیجان برانگیز بود که می‌دیدم جوانان ایرانی چقدر به فضانوردی علاقمندند و این جلسه‌ها با حضور جمع زیادی از اقشار مختلف از جمله جوانان تشکیل می‌شود.

*شما در صحبت‌هایتان به گیلان اشاره کردید. به استان گیلان هم سفر کردید؟

بالاندین : بله، با توجه به برنامه فشرده تهران، دوست ایرانی من برنامه‌ریزی کرد تا دو روز آخر را به سفری تفریحی برویم و گیلان را برای این کار انتخاب کرد. در آنجا هم جلسه‌ای با دانشجویان دانشگاه گیلان داشتیم و بعد از آن به عنوان مهمان این دانشگاه در چند شهر گردش کردم. آقای جلالی که در آنجا راهنمای ما بود برنامه بسیار جالبی را تدارک دید مثلا من از یک کارخانه چای بازدید کردم و از نزدیک با مراحل تهیه چای آشنا شدم که بسیار برایم جالب بود. همچنین با تله کابین به بالای کوهی رفتیم و منظره بسیار زیبای و خاطره برانگیز را دیدم.
راستش را بخواهید در این سفر یکی از بهترین تجربه‌های من خوردن غذاهای ایرانی بود که بسیار خوشمزه هستند. من عاشق کباب کوبیده شدم. به قدری که در شهر رشت از راهنمایمان خواستم طرز تهیه آنرا به من آموزش دهد. ایشان مرا به به یک کباب فروشی برد و من عملا طرز تهیه و پخت کباب کوبیده را یاد گرفتم. سیخ کباب هم خریدم و حالا در روز‌های تعطیل در باغچه کنار خانه‌ام کباب درست می‌کنم.

* آیا اگر از شما برای سفر به ایران دعوت شود خواهید پذیرفت؟

بالاندین : با کمال میل، نه فقط خودم بلکه در جمع دیگر فضانوردان هم صحبت کرده‌ام که اگر از آنها دعوت شد بپذیرند. آرزو دارم باز هم به ایران سفر کنم. صحبت با کارشناسان فضایی شما در من حس احترام به کشورتان را به وجود آورد. آنها با تمام توان در بالابردن فناوری‌های نوین می‌کوشند و مطمئن هستم در آینده نیز به موفقیت‌های خوبی دست خواهید یافت.
مردم شما هم مردمی پر تلاش و هم با روحیه هستند. آنچه من درک کردم این است که مشکلات نمی‌تواند آنها را ناامید کند. نمونه از آن همان آقای راننده بود که من همیشه چهره شاد و لب پر خنده‌اش را در ذهن دارم و می‌دیدم چطور در انجام کارهای مختلف سخت پیش قدم است و روحیه‌اش را از دست نمی‌دهد. در گیلان هم با چنین مردم پر تلاشی آشنا شدم و فکر می‌کنم با وجود چنین مردمی، مشکلاتی مثل محاصره اقتصادی و اشکال تراشی‌هایی از این دست نمی‌تواند آنها را از رسیدن به هدف‌شان مایوس کند.

فارس: چیز دیگری هم هست که بخواهید بگویید؟

بالاندین : من هم از شما ممنونم که به من فرصت دادید تشکرم را از طریق شما به ملت بزرگ ایران برسانم. برایشان آرزوی موفقیت دارم. از شما اجازه می‌خواهم یکی از اشعارم را که در مدار زمین و با دیدن کوه‌ها دیده‌ام، بیاد کوه‌های سر سبز گیلان برایتان بخوانم.

مگر می‌شود کوه‌ها را دوست نداشت هنگام طلوع آفتاب بر فراز صخره‌های بلند...
زمانی که هنوز تیرگی شب آویزان است و نسیم صبحگاهی سرشار از طراوت می‌وزد
قله‌ها با ستارگان در حال خاموشی خداحافظی می‌کنند...
از آن دورها،
نخستین شعاع‌های نور خورشید،
بر افق تاریک نفوذ می‌کند... و به تدریج سلسله جبال و دره‌ها را در می نوردد و به سوی دامنه می‌آید.
و سرانجام پهنای زمین را روشن می‌کند
... کوه ها هنوز فرصت نکرده‌اند سنگینی شب را از خود دور کنند که صبح، پوشش شبانه را از کوه‌های عبوس و گرفته بیرون می‌آورد
و عمق دره‌ها را برهنه می‌کند
و تو از گرمای خورشید لذت می‌بری.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد