قدرتگیری نازیها
سرانجام حزب هیتلر به قدرت دست یافت، آن هم از راه پارلمانی با اتکا بر دستههای چماقکشی چون "اس آ" و "اس اس" که در گرد خود سازمان داده بود. او در ۳۰ ژانویهی ۱۹۳۳ از جانب رییس جمهور هیندنبورگ به صدر اعظمی منسوب شد. هیندنبورگ در گذشته از فرماندهان نظامی ارشد آلمان در جنگ اول بود و پس از پایان جنگ سخت کوشیده بود تا نظام سلطنتی بماند. پس از مرگ هیندنبورگ، بساط جمهوری برچیده شد و هیتلر خود را رهبر خواند. او پیشتر با حمایت احزاب راستگرا و مذهبی در مجلس اعلام حالت فوقالعاده کرده و برای سرکوب چپ آزادیهای مدنی و سیاسی مصرح در قانون اساسی جمهوری را به حالت تعلیق درآورده بود.
تمامیتخواهی فاشیستی
دیکتاتوری دستگاه هیتلری ۱۲ سال طول کشید: از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵. این دیکتاتوری نمونهی کامل یک رژیم تمامیتخواه (توتالیتر) بود. آن را تمامیتخواه میخوانند، چون در تمام امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دخالت میکرد. هیچ پهنهای از زندگی وجود نداشت که در آن مردم به حال خود گذاشته شوند. مخالفان دستهدسته به زندان و اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند. نازیها همهی احزاب و سندیکاها ممنوع را کرده و کل جامعهی مدنی را با خشونت و تحمیق به تصرف خود درآوردند.
یهودستیزی
هیتلر سیاستی را که در کتاب "نبرد من" خود در قبال یهودیان طرح کرده بود، بلافاصله پس از قدرتگیری به اجرا گذاشت. او و پیروانش فقط به برقراری تبعیض در حق آنان راضی نبودند و چیزی کمتر از نابودی آنان را نمیخواستند. سیاست نابودسازی در حد اعلام برنامه، پس از قدرتگیری به هولوکاست، یعنی یهودکشی از جمله کشتن یهودیان در اتاقهای گاز و در کورههای آدمسوزی رسید. ایدئولوژی نازیها از یهودیستیزی سنتی، که در میان مسیحیان ریشهدار بود و بارها به غارت و کشتار و برقراری تبعیض راه برده بود، بهره گرفته، آن را با رادیکالیسم مدرن سیاسی درآمیخته بود. از یهودیستیزی دینی، یهودی ستیزی نژادی ساخته شده بود و از مبارزه با یهودیت مبارزه با چپ، مبارزه با لیبرالیسم، و مبارزه با هر فرهنگ و سبک زندگی متفاوتی فهمیده میشد.
کشتار یهودیان
آزار و کشتار یهودیان سیاست اعلامشدهی نازیها بود. رهبران نازی به آنچه در این زمینه میکردند، آشکارا فخر میفروختند. نمیشد در آلمان آن هنگام زندگی کرد و از فجایعی که میگذشت، به نحوی خبر نداشت.آوشویتس به دلیل شاهدهای فراوان که هنوز هم عدهای از آنان زندهاند، به دلیل اسناد و مدارک فروانی که از یهودآزاری به جا مانده، به دلیل سخنان خود سران حکوکت هیتلری و اعترافات بسیاری از کارگزاران سیاست یهودآزاری و یهودکشی،
اردوگاههای مرگ بوخنوالد
شایان ذکر است این اردوگاه ها فقط برای یهودیان نبود بلکه دگر اندیشان مخالفان سیاسی و فکری هم ج ن س ب ا زان را نیز شامل میشد
سرکوب دگراندیشان
نازیسم هیچ شکلی از دگراندیشی و دگرباشی را تحمل نمیکرد. کمونیستها و سوسیالدموکراتها، فعالان سندیکایی، صلحطلبان و گروههای مذهبی مخالف خشونت خاصه در کلیسای کاتولیک با سرکوب شدید نازیها مواجه شدند. بسیاری از فعالان سیاسی و نویسندگان و دانشمندان و هنرمندان تن به تبعید دادند و آلمان را ترک کردند. عدهی کثیری از نویسندگان و هنرمندانی که در کشور مانده بودند، از هر فعالیتی منع شدند یا خود انزوا را به حضور در فضای فاشیسمزده ترجیح دادند. رژیم کار خود را با مراسم کتابسوزان آغاز کرد. کتابسوزی مقدمهی آدمسوزی بود.
تدارک جنگ
نازی ها پس از این که دستگاه دولتی را زیر کنترل خود درآورد و از فرمانبرداری ارتش مطمئن شد، به تدارک جنگ آغازید. هدف نازیها افزون بر جبران شکست جنگ جهانی اول، گشودن "فضای حیاتی" در شرق بود. "فضای حیاتی" مفهومی ایدئولوژیکی بود که نیاز به کشورگشایی را از طریق برتری آلمانیها بر دیگر مردمان و لزوم سروری آنان توضیح میداد. کشتار یهودیان و سرکوب و خوارداشت لهستانیها و روسها در پیوند با پنداشت ایدئولوژیک "فضای حیاتی" بود. تلاش تسلیحاتی برای تدارک جنگ از ۱۹۳۴ آغاز شد. صنایع سفارشهای کلان بیسابقهای دریافت کردند. سرمایهداران بزرگ دولت را با منافع خویش سازگار دیدند.
نازی ها پس از این که دستگاه دولتی را زیر کنترل خود درآورد و از فرمانبرداری ارتش مطمئن شد، به تدارک جنگ آغازید. هدف نازیها افزون بر جبران شکست جنگ جهانی اول، گشودن "فضای حیاتی" در شرق بود. "فضای حیاتی" مفهومی ایدئولوژیکی بود که نیاز به کشورگشایی را از طریق برتری آلمانیها بر دیگر مردمان و لزوم سروری آنان توضیح میداد. کشتار یهودیان و سرکوب و خوارداشت لهستانیها و روسها در پیوند با پنداشت ایدئولوژیک "فضای حیاتی" بود. تلاش تسلیحاتی برای تدارک جنگ از ۱۹۳۴ آغاز شد. صنایع سفارشهای کلان بیسابقهای دریافت کردند. سرمایهداران بزرگ رژیم را با منافع خویش سازگار دیدند.
نبرد لهستان
در ابتداى سال۱۹۳۹ سایه هاى یک نبرد ویرانگر به سادگى قابل احساس بود. آدولف هیتلر نجات دهنده «آلمان ورشکسته و مغلوب پس از جنگ جهانى اول»، توانسته بود بدون شلیک گلوله اى، فرانسوى ها را مرعوب کرده و اتریش و چکسلواکى را به خاک آلمان منضم کند. اما ادعاى او بر کانال دانتزیک لهستان مورد مخالفت شدید دولتمردان انگلیسى و فرانسوى قرار گرفته و دو کشور فوق اولتیماتوم داده بودند، اگر آلمان به لهستان حمله برد، بى درنگ به آن کشور اعلان جنگ مى دهند. هیتلر حرکت انگلیس و فرانسه را نوعى بلوف سیاسى مى دانست و گمان نمى برد این دوکشور استعمارگر حاضر باشند به خاطر «مشتى اسلاو» خود را درگیر نبرد با ارتش ۲میلیون نفرى آلمان کنند.
سرعت عمل هیتلر
هیتلر مجبور بود لهستان را تسخیر کند چرا که پیش از این نیز وعده آن را داده بود، از طرف دیگر علاقه اى به نبرد تمام عیار با دو قدرت بزرگ زمینى و دریایى اروپا آن هم در تابستان ۱۹۳۹ نداشت.
تنها راه موجود براى او حمله برق آسا به لهستان و از کار انداختن ماشین جنگى این کشور بود؛ قبل از آنکه دیگران بتوانند به این کشور کمکى برسانند. بنابراین در میان بهت و ناباورى دنیا در اول سپتامبر ۵۰لشکر رایش آلمان با سرعتى خیره کننده از ۳محور اصلى حمله به لهستان را آغاز کردند. (فرانسه و انگلیس بلافاصله به آلمان اعلام جنگ دادند و آتش جنگى افروخته شد که ۶سال طول کشید و ۵۲ میلیون نفر در آن کشته شدند) البته لهستان نیز دست کم بر روى کاغذ یک میلیون سرباز (۸۰لشکر) در اختیار داشت و دنیا گمان مى کرد بتواند مدتها مقاومت کند تا قواى کمکى از طرف فرانسه و انگلیس به او برسد.
استراتژى حرکت سریع تانکها
گودریان مارشال زرهى آلمان در این نبرد براى اولین بار قدرت تانکها را به دنیا نشان داد. در این جنگ، آلمان از ۹لشکر زرهى استفاده کرد و توانست با پیمودن مسافت طولانى، واحدهاى لهستانى را که در کانال دانتزیک در غرب لهستان متمرکز بودند، غافلگیر کند. در حالى که ارتشهاى سوم و چهارم آلمان از ناحیه جنوب لهستان و جنوب غرب حمله را آغاز کرده بودند، ارتش دهم با سرعت به سمت ورشو مى تاخت.
تانکهاى آلمانى چنان به سرعت خطوط دفاعى لهستانى ها را در هم شکستند که یک سوم واحدهاى نظامى لهستان اصلاً نتوانستند خود را به نزدیکى مناطق جنگى برسانند. ۱۲تیپ لهستان که همگى سواره نظام بودند، تصمیم گرفتند با شجاعت (با تفنگ و شمشیر) جلوى تانکهاى آلمانى را بگیرند اما در نبردى غم انگیز و بى حاصل قتل عام شدند. چهره نبردها دیگر عوض شده بود.
۱۵۰۰هواپیماى آلمانى ۹۰۰هواپیماى قدیمى لهستان را قبل از آنکه بتوانند واکنشى از خود نشان دهند، منهدم کردند و ظرف ۲روز نیروى هوایى لهستان کاملاً از گردونه مبارزه خارج شد. ۸سپتامبر لشکرهاى مکانیزه آلمانى تمامى خطوط دفاعى لهستان را پشت سرگذاشته و ستون فقرات ارتش این کشور را در هم شکسته بودند. واحدهاى باقیمانده لهستانى در حالى که به سمت رومانى در حال عقب نشینى بودند، تازه دریافتند ارتش چهاردهم آلمان منتظر آنها است.
آنگونه که چرچیل در خاطرات خود مى نویسد از هفته دوم نبرد، مقاومت لهستانى ها کاملاً منفعلانه بود. حمله ارتش دهم آلمان واحدهاى در حال مقاومت در غرب ورشو را به دو نیم کرد و از شکاف ایجاد شده لشکر دوم زره پوش آلمان مستقیم به سمت ورشو پیش رفت. ارتش چهارم آلمان نیز با عبور از رود ویستول به سرعت به سمت ورشو مى تاخت.
ورشو در مرکز لهستان واقع بود و گمان مى رفت حداقل یک ماه طول بکشد تا آلمانها به آن برسند. اما ۱۰روز پس از حمله، واحدهاى زرهى آلمانى در حومه ورشو بودند و به دلیل نبودن هیچ مقاومت سازماندهى شده، مردم نگون بخت شهر تصمیم به «مقاومت شهرى» گرفتند. لشکرهاى عقب افتاده از عملیات جنگى لهستان، سعى کردند حرکت گازانبرى واحدهاى زرهى و ارتش چهارم آلمان علیه ورشو را بشکنند و خود را به ورشو برسانند اما ارتش دهم آلمان مانع این کار شد.
واحد پوزنان
لهستانى ها تا ۱۰سپتامبر نتوانستند به جنگ بپردازند چرا که اصلاً وقت پیدا نکردند! اما در این روز ژنرال لهستانى «کوترزوا» با جمع کردن تکه پاره هاى ارتش لهستان در جنوب ورشو و استفاده از لشکر پوزنان مانع کامل شدن حلقه محاصره ورشو شد. در نتیجه ارتشهاى دهم و هشتم حرکت خود را متوقف کردند. حمله جسورانه کوترزوا که موجب اولین توقف آلمانها پس از ۱۰روز پیشروى شده بود، با حملات پى در پى صدها هواپیماى آلمانى مواجه شد و این واحدها ۱۰روز بى وقفه بمباران شدند تا آنکه در ۱۹سپتامبر کاملاً در هم شکستند.
مقاومت ورشو
ورشو در جنگ خیابانى تقریباً موفق عمل کرد. دهها هزار غیرنظامى در بین خرابه هاى شهر بدون امید به رسیدن کمک عمده از نظامیان، به دفاع از شهر پرداختند. آلمانها با سنگین ترین بمبارانها، از هوا و زمین شهر را نابود مى کردند وبه جلو مى رفتند. در کل لهستان تنها ورشو و دژ «موولن» در کنار رود ویستول مقاومت مى کردند که هر دو نیز در ۲۸سپتامبر تسلیم شدند.
چرچیل در کتاب خاطرات خود مى گوید: «جنگ لهستان نمونه کامل جنگى جدید بود. همکارى ارتش زمینى و نیروى هوایى در میدانهاى جنگ، بمباران شدید تمام راههاى ارتباطى و شهرهاى صنعتى، فعالیت ستون پنجم، استفاده عظیم از جاسوس و چترباز و بویژه حمله شدید نیروهاى زره پوش. لهستان آخرین قربانى از ماشین جنگى جدید نبود.»
نتیجه نبرد
لهستان نه کشورى کوچک بود و نه کم جمعیت. این کشور در ۱۹۳۹ ، ۳۵میلیون نفر جمعیت داشت. ارتش این کشور مرکب از ۳۰لشکر با استاندارد مناسب و ۵۰لشکر داوطلب بود اما چرا در برابر ۱۴هزار کشته آ لمانى، ۳۰۰هزار نفر تلفات داد؟
«بلیتزگریک» یا جنگ برق آسا اولین بار در نبرد لهستان به اجرا درآمد. این شیوه مبارزه که بعدها بارها و بارها توسط ارتشهاى آلمان، رژیم صهیونیستى و آمریکا (علیه عراق) به اجرا درآمد، از یک اصل طلایى در نبردها پیروى مى کند: «دست و پاى حریف را قبل از آنکه بتواند آن را به کار بیندازد از کار بینداز.»
چمبرلن و دالادیه رهبران انگلیس و فرانسه در حالى که خود را آماده مبارزه با آلمان در لهستان مى کردند وحشت زده متوجه شدند دیگر لهستانى وجود ندارد اما در مقابل، جنگ دوم جهانى تازه آغاز شده بود.
اگر نبرد لهستان به آن سرعت حیرت انگیز به پایان نمى رسید، انگلستان و فرانسه مى توانستند ارتشى بزرگ را در غرب اروپا سامان دهند که مانع پیشرویهاى بعدى آلمان شود اما اینگونه نشد و لهستان عملاً ظرف ۲هفته و رسماً طى یک ماه کاملاً خرد شد.
برگرفته ار سایت دانشجو